نمایش جزئیات
توسل به ساحت مقدس حضرت زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ حاج محمود کریمی
جماعتی که زبانم زجورشان بسته است به فتنه ها سرشان سنگ خورده بشکسته است ز جهل پیرو ادراک خویش و فهم خودند به هر معامله تنها به فکر سهم خودند از این قبیله که نان های مفت آجر شد ز بغضِ حیدر کرار قلبشان پر شد امان از این همه بغضِ نهفته در سینه امان از این همه پیشانیِ پر از پینه علی شناس نبودند پس غلط رفتند شبی به مجلس تشخیص مصلحت رفتند نرفته اند غلط نه بگو غلط کردند بگو برای چه این قوم مشورت کردند برایِ بستن دستِ علی یدالله شان و یا برای اراجیفِ بی سر و ته شان برایِ کشتن زهرا به جرم چشمِ تَرَش برای ریختن خونِ سومین پسرش برای سوختنِ آخرین نشانۀ وحی برای بردنِ هیزم به سمت خانۀ وحی بگو برای چه برپا شدست این شورا؟ برای قتل علی یا که کشتن زهرا .. شما گروه به ظاهر غدیر نادیده شما جماعت ملعون وحی نشنیده برای این همه جور و قساوتِ دلتان علی چکار کند ای بخون اجیر گِلتان علی چه کار کند با شما که بیت المال حلالتان شده آن سان که شیر بر اطفال علی چه کار کند با شما که در پیکار نشسته اید به سجاده های استغفار علی چکار کند با شما که بی عارید شما که هرچه کند باز از او طلبکارید علی چکار کند با غرورِ بیجاتان علی چکار کند با نمازخوان هاتان علی به خانه نشسته است و خوب میدانید به مسجدید و نماز غفیله میخوانید چه کرده اید که قوم احترامِ او نکنند سپرده اید غلامان سلامِ او نکنند دهانِ جُربزه را او که نیک دوخته است چه کرده اید که حالا سپر فروخته است علی بخاطر این کارهایتان شد پیر دوای درد علی شیر نه که شد شمشیر ز ذوالفقار به هیچ استعاره میگویم اگر چه گفته ام اما دوباره میگویم همو که بود به میدان دژ عظیم نبی جدال کرد به دستور مستقیم نبی همو که بود امان شما چو کشتى نوح همو که سر زده چون آفتاب از پس کوه کنون نگاه کنید اشک بار و منزوی است خودش برای خودش یک مدینه مثنوی است سکوت کرده اگر خود از او دهان بستید شما قبیلۀ نامرد باعثش هستید علی نگفت سخن جز به چاه ها ای قوم چه کرده اید مگر وای بر شما ای قوم کسی که سر بگذارد جنان به شانۀ او چگونه بی درو پیکر شده است خانۀ او شما که سعی نمودید جای او باشید زدید همسر او را جواب گو باشید به جانشینِ رسول خدا جفا کردید شکسته است درِ خانه اش شما کردید *خیلی اصرار کردن ، حضرت فرمود پنج شنبه سر بتراشید بیاید بیرون ؛ پنج نفر نیومدن (ما با یه بچۀ فاطمه چند نسل بعد بیعت کردیم یاعلی گفتیم، تا آخرین نفس ایستاده ایم .. دیگه ما نمیزاریم علی بشه اینطوری میمیریم نمیزاریم)* علی نشسته به خانه همین دعاتان بود دلیل و قصه نبافید از خداتان بود زمانه گرچه به یکبار با علی بد کرد علی همیشۀ تاریخ صبر خواهد کرد اراده کرد به گوش من و تو پند کند سکوت کرد که روزى صدا بلند کند چرا که آخر سر انتقام در پیش است به هوش باش سقیفه قیام در پیش است علی نشسته به خانه همین دعاتان بود دلیل و غصه نبافید از خداتان بود شاعر: پیمان طالبی *نوشت معاویه دختری رو که اون ها میگفتن بانوی بهشته، بانوی جهانه، پشت در بود درُ آتش زدم .. چنان با لگد زدم یه ناله ایی زد دیدم مدینه به لرزه افتاد ..* .