حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژۀ شهادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر

روضه و توسل ویژۀ شهادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر

"السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" حسین! زمان رفتنم رسیده تمام گیسوهام سپیده کجایی ای گلو بریده حسین!برا همه مادری کردم حالا که کوه رنج و دردم دارم به دنبالت میگردم حسین!چه گریه داره حال و روزم توو گوشمِ صدات هنوزم بیادِ قتلگاه می سوزم حسین!یادم نمیره قتلگاهت غربتِ آخرین نگاهت خضاب شد اون صورت ماهت حسین!غرورِ زینبُ شکستن با چکمه رو سینت نشستن ملائکه چشمامُ بستن حسین!سربه سرت گذاشت با نیزه بالا میرفت هزارتا نیزه مونده روی گلوت جا نیزه حسین!پا به پایِ تو ضربه خوردم دستمُ توو خاک و خون بردم تاکه گلوت و گیر آوردم حسین!تو رو غریب گیرت آوردن لِباسایِ تنت رو بردن دور سر تو آب می خوردن حسین!حریرِ موهاتُ لگد کرد عقیقِ لبهاتُ لگد کرد تمومِ رگهاتُ لگد کرد حسین!طعم اسیری رو چشیدم رو نیزه ها سرت رو دیدم خودت دیدی چی ها شنیدم حسین!خدا کنه نشنوِه سقا چیا گذشته بر دلِ ما چونه زدن سَرِ اسیرا حسین!خاطره هاش برام عذابِ بانوئی که عالیجنابِ جاش میونِ بزم شرابِ؟ حسین!یکی تا دخترُ نشون داد سرش رو با خنده تکون داد توو بغلم سکینه جون داد «شاعر قاسم نعمتی» می میرم و دَمِ تو مرا زنده می کند قارىِ من صدات مسیحاىِ زینب است از سربلندىِ تو سرافراز می شوم بالاى نیزه ها سرت آقاى زینب است جانِ مرا گرفته اى و پس نمی دهى جاىِ تو نیست بر سر نى، جاىِ زینب است امروز که مشاهده کردى مرا زدند عین همین مشاهده، فرداىِ زینب است در طولِ زندگانىِ پنجاه ساله ام این اولین نمازِ فُراداىِ زینب است این جلوه هاى مختلفِ روى نیزه ات از "ما رایت اِلا جمیلا"ىِ زینب است طورى قدم زدم که همه باخبر شدند کاخ یزید زیر قدمهاى زینب است دارند سمتِ من صدقه پَرت می کنند خرماىِ نخلها جلوىِ پاى زینب است هرچه زدند سنگ، سرش آخ هم نگفت آخر حسین، گرمِ تماشاى زینب است… «شاعر علی اکبر لطیفیان» *اینقدر گریه می کرد،طبیبان به شوهرش عبدالله گفتند: باید جایِ خوش آب و هوایی این خانوم رو ببری. لذا عبدالله باغی داشت، بی بی زینب رو آورد تویِ اون باغ،چند روز بعد از کنیزا سؤال کرد: از خانومم زینب چه خبر؟حالش بهتر شده؟ گفتند: این چه سؤالی است که می کنی عبدالله!؟ گریه اش شدیدتر شده...چرا؟ روزها میره کنارِ نهر آب میشینه، هی صدا میزنه:کودک مگر چقدر میخورد از نهرِ آب،آب!؟...گُلها رو تماشا میکنه گریه میکنه..." صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ"...* تمام دوستانم را خریدی و حرم بردی خجالت می کشم تنها، خدا را خوش نمی آید *لحظه های آخر دیدن،بی بی زینب،دستش رو رویِ سینه فشار میده، هر چه کردن دستش باز نشد،وقتی جان داد،جلو اومدن،مُشتِ خانوم رو باز کردن، ببینن پیراهنِ پاره پاره ی حسین...* روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم .