حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مناجات و توسل به امام زمان (عج) و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام ویژه ماه مبارک رمضان به نفس حاج محمود کریمی

مناجات و توسل به امام زمان (عج) و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام ویژه ماه مبارک رمضان به نفس حاج محمود کریمی

جانم آمد به لب از دوری یارم ؛ چه کنم ؟ روز و شب از غم او زار و نزارم ، چه کنم ؟ قابضِ روح چو خواهد که بگیرد جانم اگر آن یار نیاید به کنارم ، چه کنم ؟ اگر آن دلبر جانانه ‌ی دوران از من دستگیری نکند آخرِ کارم ، چه کنم؟ عُمر بگذشت به مهجوری و غفلت ، ای وای گر نبیبنم رُخِ تابانِ نگارم ، چه کنم ؟ ای که با یک نظرت ، صد گره را بگشایی گره ای سخت فتادست به کارم ، چه کنم ؟ گفته‌ ای صبر کن آخر ، که فرج نزدیک است رَخت بربسته ز دل صبر و قرارم ، چه کنم ؟ گر خداوند به عدلش به حسابم برسد چون شود بسته به من راه فرارم ، چه کنم؟ تو مگر شافعِ من، روز قیامت باشی ورنه با این همه سنگینیِ بارم ، چه کنم ؟ ما از تو به غیرِ تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که مُحبت نچشیده *از تو زیاد به ما رسیده ،از من فقط بدی رسیده ،اما هر چقدرم بد باشم ،یه دلی دارم، عاشق مادرتون فاطمه و بچه هاش هستم. باز خدا رو صد هزار مرتبه شکر یه راهی گذاشتی که من هر موقع دلم بگیره یه اشاره ای میشه ،تو دلم، میگم: یا حسین! تو یه نگاه به من میکنی؟ «صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ یا مَولای،یٰا اَباعَبدِالله» جان عالم فدای اون لحظه ای که اسب بی صاحبِ جَدّت به خیمه ها برگشت...* همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالارِ زینب را ندیدند *همه دور مرکب رو گرفتند،چه مرکبی؟به قول قدیمی‌ها زینِ واژگون، یالِ غرقِ خون... «شهدا فیض ببرند...روح همۀ شهدا اینجا حاظره همیشه ،ماییم که غایبیم....بسم الله اهلِ گریه...» همه دورِ این مرکب رو گرفتند، هر کی یه سوال کرد ...ذوالجناح آقای ما رو چه کردی؟ ذوالجناح برادرم چه شد؟ ذوالجلاح عموم کجاست؟ اما نازدانه ای جلو آمد،ذوالجناح سرش رو پایین برد ،صورت به صورت مرکبِ پدر،نوازشش کرد،ذوالجناح میدونم بابامُ کشتند،اما یه سوالی ازت دارم،اول بگو ببینم به بابام آب دادن یا نه؟بابام میرفت لباش خشک بود...بگو ببینم به بابام آب دادن یا نه؟ من از گودال برا شما ها میگم "هلال میگه:صدا نالۀ حسین بلند شد ،گفتم برم آب بیارم به پسرِ پیغمبر بدم، سپرم رو پر از آب کردم، وارد گودال که اومدم بشم، دیدم شمر از گودال بیرون آمد،کجا میری؟ دارم میرم پسر پیغمبر رو سیراب کنم ...گفت لازم نکرده، من حسین رو سیراب کردم‌...چگونه؟ میگه دیدم عباش رو کنار زد، به کمربندش سَرِ بُریده رو بسته... به آبروی حسین...الهی العفو...* .