حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مناجات و قرائت فرازهایی از دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه شب اول ماه مبارک رمضان به نفس حاج مهدی رسولی

مناجات و قرائت فرازهایی از دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها  ویژه شب اول ماه مبارک رمضان به نفس حاج مهدی رسولی

بسم الله الرحمن الرحیم «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّل فَرَجَهُم» «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيم» «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ‏ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي الْعَامِ هذا وَ فِي كُلِّ عَامٍ‏ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ*سلام صاحبِ خونه، سلام مهربون، دوباره عَبدِ فراری برگشته، دستِ خالی بگم آمدم، نه، مهربون من سَرِ زانوم از این بار روی دوشم داره ضعف میره، مهربون! چشم روشنی هرچی داشتم جز این گناهام چیزی نبود بیارم، مهربون1 من رو قبولم میکنی؟ مهربون این بار رو از رویِ دوش من میگیری؟*وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا رحمن و یا الله»   ای مهربون، از اشکِ تَرَم، أَ أَدْخُلُ يَا اللَّه شوقم، شَرَرَم، أَ أَدْخُلُ يَا اللَّه گفتند پذیرایی و مهمانداری من پشتِ دَرَم ، أَ أَدْخُلُ يَا اللَّه   *مهربون اجازه هست؟ من که خودم اینقدر بی آبروم، باور کن هی با خودم فکر میکنم امروز چه جوری با خوبات ملاقات کنم؟ صاحب خونه آبرو داری کن، صاحبِ خونه آبرویِ ما رو نبر، راستی اینقدر دلم میخواد همین الان با صاحبِ خونه حرف بزنم، حُجَّتِ شما، دلم میخواد اینجوری بگم:...* السلام ای ماهِ پنهان، پشتِ استهلالِ ماه ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبالِ ما یا ابن الحسن!.. ماهِ پیدا، ماهِ پنهان، ماهِ روشن، ماهِ گُم رُؤیتِ این ماه یعنی، نامه‌ی اعمالِ ما خاصِّ این شب ها که ابر و باد و باران با من است خاصِّ این شب ها که تعریفی ندارد حال ما کاش در تقدیر ما باشد همه شب های قدر کاش حَوِّل حالَنایی تر شود احوالِ ما *سلام سحرهایِ عاشقی، سلام سحرهای مناجات، دلم براتون تنگ شده بود، سلام لحظه های افطار، سلام لحظه های تشنگیِ وسطِ روز، سلامِ بر حسین هایِ با لبِ تشنه* این سحر ها در زلالِ ربنا گم میشویم این سحر ها آسمان گم میشود در بالِ ما ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم ماه با پای خودش آمد به استقبالِ ما *همیشه کارِت بنده نوازی بود، همیشه کارِت نوازش بدبخت بیچاره ها بود* گوشه‌ی چشمی به ما بنمای ای ابرو هِلال تا همه خورشید گردد روزیِ امسالِ ما *از همین اولِ جلسه ایِ، همه با دلِ شکسته، « اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ،السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُد» *قربون نماز خوندنت* سلامِ دل بی واهمه به روزه دارِ فاطمه یا ابن الحسن!..   *دعارو شروع کنم، فراز هایی از دعای چهل و چهارم صحیفه‌ی سجادیه مهمونت کنم، سر سفره و نجواهایِ زین العابدین الحمدلله سر سفره‌ی زین العابدیم میشینیم ،عجب دعایی، عجب مناجاتی، عجب نورانیتی و درس زندگی، دعای چهل و چهارم دعای ورود به ماه مبارک، هرچند فرازش رو امشب توفیق شد میخونم، دعا کنید مردم تو خونه هاتون، پدرا دعا کنید، مادرا دعا کنید، جَوُونا برای همدیگه دعا کنید، ان شاءالله امسال ماه مبارک دست مارو بگیرن و به خیمه‌ی عاشقی مارو برسونن...* «بسم الله الرحمن الرحیم» «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ*ممنون هستیم،مارو هم آدم حساب کردی، خدارو شکر مارو هم سر این سفرت جا دادی مهربون...*وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکرِینَ وَ لِیجْزِینَا عَلَى ذَلِک جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ، وَ سَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُکهَا بِمَنِّهِ إِلَى رِضْوَانِهِ، حَمْداً یتَقَبَّلُهُ مِنَّا، وَ یرْضَى بِهِ عَنَّا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْک السُّبُلِ شَهْرَهُ *عجب، چه راهِ عزیز و چه راهِ وسیعی رو برای مشتریاش باز کرد،ه عجب راهیِ*شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّیامِ*آخ رمضان سلام، آی روزه داری، آی شهرِ ملاقاتیِ خوبایِ عالم*شَهْرَ الصِّیامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ*سلام به اون ماهی که هم خودش پاکِ، هم همه چیز رو پاک میکنه، سلام به این چشمه‌ی زلال، سلام به این چشمه‌ی زلالی که آلودگی هارو از ما دور میکنه..*وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ*شهری که خالِصمون میکنه مارو از کثافات جدا میکنه*وَ شَهْرَ الْقِیامِ*آی سلام! خداکنه امسالم سحرها بیدار باشم،سحرها به این چشمام التماس می کنم، این شبا شبایِ خواب نیست*وَ شَهْرَ الْقِیامِ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ، هُدىً لِلنَّاسِ، وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ، وَ ال ْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ *سلام به اون ماهی که خدا از ماه هایِ دیگه برتری داده، به این احتراماتِ فراوان و به این فضائلِ مشهورِ و مشهودش، رفقا!خدا شاهده شب ماه رمضون، بلندشم کوتاهِ، باور کنید زود تموم میشه، کمکم کن مهربون کمکم کن این شبهارو از دست ندم* فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیرِهِ إِعْظَاماً، وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِکرَاماً، وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیّناً لَا یجِیزُ -جَلَّ وَ عَزَّ- أَنْ یقَدَّمَ قَبْلَهُ، وَ لَا یقْبَلُ أَنْ یؤَخَّرَ عَنْهُ. ثُمَّ فَضَّلَ لَیلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیالِیهِ عَلَى لَیالِی أَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمَّاهَا لَیلَةَ الْقَدْرِ *ببین کِی بهت گفتم عزیزم، جشم به هم بزنی شب قدرِ، صدا میاد قرآن هارو سر بگیرید، این چند روزِ من رو به قرآن برسون، نگاهم رو باز کن به این آیات ...* تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ»، سَلامٌ دَائِمُ الْبَرَکةِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَى مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکمَ مِنْ قَضَائِهِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ،وَأَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِوَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ،*من تازه واردم، با من راه بیا ،به من معرفت این ماه رو بده، به من شأن حفظ حرمتش رو بده*وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ*پرهیز از محرمات... وَ أَعِنَّا عَلَى صِیامِهِ بِکفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیک، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یرْضِیک، حَتَّى لَا نُصْغِی بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ* کمکم کن، من گوشم از این لهو و لعت و از این لغویات جدا کنم*وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ * کمکم کن من این چشمم رو از این گناها و از این آلودگی ها پاک کنم، آی مردا! بیچارگیِ مَرد از چشمشِ، مرد از چشمش بیچاره میشه..* بسازم خنجری تیغش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد *کمک کن این چشمام به برکت همین گریه هام پاک بشه* وَ حَتَّى لَا نَبْسُطَ أَیدِینَا إِلَى مَحْظُورٍ*دستم به حرام دراز نشه*وَ لَا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ*قدم توی راه ناروا نذارم*وَ حَتَّى لَا تَعِی بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ*جز به حلالت به این بدن هایِ ما راه ندی، مال حرام به این بدن ما وارد نشه...*وَ لَا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ*وای از این زبون، وای از این زبونم، اگر نافرمانیت رو بکنه*وَ لَا نَتَکلَّفَ إِلَّا مَا یدْنِی مِنْ ثَوَابِک، وَ لَا نَتَعَاطَى إِلَّا الَّذِی یقِی مِنْ عِقَابِک، ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِک کلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَاءِینَ، وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِینَ، لَا نُشْرِک فِیهِ أَحَداً دُونَک، وَ لَا نَبْتَغِی فِیهِ مُرَاداً سِوَاک. *دلم روضه میخواد، روضه بخونم برات، یه سوال بکنم اول، جانِ من اگر پات به سنگ بخوره، الان تو زندگیت بیشتر از همه کی دردش میاد، باور کن مادرت، باور کن مادرت از همه بیشتر بهم می ریزه... لذا فرمودند: وقتی شما گناه میکنید بیشتر از همه تو این عالم، مادرِ این عالم، صدیقه‌ی طاهره دلش میشکنه، ای بمیرم که بچه‌ی ناباب شدم، آخ مادر، آخ مادر... دلم میخواد بریم مدینه، شب اولمون روضه، روضه‌ی مادر باشه، لذا علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه، امام رضامون، می فرمایند: مردمِ مدینه وقتی مادر ما می اومد بالایِ بلندی، یا می اومد بیرون زیر سقفِ آسمان، مَردمِ مدینه هرچی نگاه میکردن ماه و تو آسمون اول ماه نمیدیدن، یعنی تا فاطمه هست نورش غلبه داره... میگه تا مادرِ ما منصرف میشد، تشریف میبردن، مردم میگفتن: آره، اول ماهه، ماه رو مشاهده میکردن لذا درعِلَلُ الشَّرائِع شیخ صدوق رحمة الله علیه آورده: از امام صادق سئوال کردن، چرا مادرِ شما رو منصوره میگن؟ امام صادق فرمودن: بخاطر اینکه وقتی تو محراب می ایستاد یه نوری از او و چادرش ساطع میشد... ای قربون اون چادرت که یهودی رو مسلمون میکنه، گروه گروه یهودی مسلمان میکنه، آی مادر! مارو زیر چادرت بگیر، مادر! الهی قربون اون چادرت که فرمود: فردایِ قیامت اون ور صراط، صدا میاد: آی محبینِ فاطمه! مادر چادرش رو باز کرده، بیایید رد بشید... روضه بخونم دیگه: الهی قربون اون چادری که هیچکس نفهمید غم و غصه‌ اش رو ،فقط حسن فهمید... الهی قربون اون چادری که وقتی داشتی می رفتی خاکی نبود مادر،اما اون چادر و خاکیش کردن تو کوچه، الهی قربون اون چادری که داره حرف میزنه، اون روزهای آخر هی میگفت:* خدایا! یه چادرم شکسته دل شِکوه ز تقدیر میکنم نمیدونم چند روزه که زیرِ پاهاش گیر میکنم خدا من قد کشیدم یا قَدِ زهرا خمیده *من اندازه‌ی خانم بودم، الان چند روزیِ زیر پاش گیر میکنم، گمونم فاطمه خمیده راه میره..."زحمتم تمام، برای شب اول کجا ببرمت؟ با من می آیی یا نه؟...چادر داره میگه:* شدم ز بعد مادر ارثیه‌ی یه خواهر تنگ غروبِ من رو سَرِ یه خواهری داره بارون میباره تو قتله گاه برادری داره بارون میاره به سمتِ گودال از ،خیمه دویدم من شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من ای کشته‌ی دور از وطن دور از وطن وای حسین! ای کشته‌ی صد پاره تن دور از وطن وای ای تشنه لب وای همه ناله بزنید:حسین.... .