نمایش جزئیات
روضه و توسل به سیدالشهداء علیه السلام ویژه ماه مبارک رمضان به نَفسِ حاج حسن خلج
لهوف را بگشایند و استخاره کنند که چشم های غزل را پر از ستاره کنند عجب نباشد اگر که به یمن روضۀ تو امور عالم لاهوت را اداره کنند حسین جانم .. هزار حوریه جان میدهند هر ساله که زخم های تو را یک به یک شماره کنند *رحمت خدا به این اشک ها و ناله ها .. این آقا با دلاتون چه کرده .. این روزا بیش تر از همیشه به یادِ اربابید .. مخصوصاً دم افطار .. لبا که خشک میشه .. جگرها که تب دیده میشه .. حسین ...* هزار حوریه جان میدهند هر ساله که زخم های تو را یک به یک شماره کنند برایِ تو کفن از *ای بی کفنِ کربلا .. آرزوش که عیبی نداره، از آقا بخوایم ان شالله یه ماه رمضان شب های جمعه و شب های قدرش حرم ابی عبدالله باشیم ..* برایِ تو کفن از جنسِ عرش میدوزند برای تو کفن از ابرها قواره کنند *حق هم همینه حسین جان .. بدنِ لطیفِ تو رو باید بین ابرها میپیچیدن .. اما زینب آمد هی شمشیر کنار زد .. هی نیزه کنار زد ..* چه خاک بر سر خود میکند تنوری که به یادِ او دلِ عالم پر از شراره کنند اجازه بدید بگم؛ تا آخر ماهِ رمضان از جلو هر نانوایی رد شدی بویِ نانِ داغ به مشامت خورد ، اون نون دیگه از گلوت پایین نره ..نیمه های دلِ شب دید از تنور خانه نوری به آسمان ساطع شده .. یا حجت ابن الحسن آقا .. این بو یه سابقه داره آخه .. حسین جان ..* برای ترجمه ی زخم های محترمت به کوچه و فدک و میخ در اشاره کنند *دهه اول ماهِ مضانم تمام شد .. چشم بهم بزاریم میبینم دارن سفره رو جمع میکنن .. بریم کربلا؟!.. بزارید روضه رو از زبانِ مادر بخونم ... بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوکَ .. * دوباره روضۀ آخر خدا به خیر کند دوباره داغِ برادر خدا به خیر کند دوباره بارش سنگ و دوباره پیشانی حدیث تیرِ مکرر خدا به خیر کند دوباره خاطرۀ بوسه گاهِ پیغمبر دوباره شمرِ ستمگر خدا به خیر کند یکی به رویِ بلندی یکی ته گودال دوباره مادر و خواهر خدا به خیر کند *خدا بهتون خیر بده .. برا ابی عبدالله باید بی تابی کرد .. برا حسین باید ضجه زد لطمه زد ..* دوباره سرقتِ خلخال و آتشِ خیمه دوباره غارتِ معجر خدا به خیر کند *بلند داد بزن ، بگو هر وقت اسم حسین بیاد برا ما شبِ عاشوراست .. حسین جانم کی میشه از غصه ت بمیریم آقا .. کی میشه تو روضه ت دق کنیم آقا .. * دوباره تاختنِ اسبِ تازه نعل شده به روی جسم مطهر خدا به خیر کند سرش به دامنِ مادر خدا نصیب کند شکسته پهلویِ مادر خدا به خیر کند *اجازه بدید روضه مو اینطور جمع کنم ، بی بی زینب در عالم رویا و عالم مکاشفه مادرش حضرتِ زهرا سلام الله علیها رو دید شروع کرد گریه کردن و شکوه کردن .. مادر نبودی با ما چه کردن .. مادر داداشام رو جلو چشمم کشتن .. مادر هجده یوسفم رو سر از بدنشون جدا کردن .. دونه دونه گفت .. خانم زهرا دلداری داد یه مرتبه بی بی فاطمه بی تاب شد ، فرمود زینب جان دست از دلم بردار مادر .. هر جا هر غمی داشتی کنارت بودم .. مادر خدا خیرت بده سفارشم رو یادت نرفت زیرِ گلو رو بوسیدی .. زینب هرجا بودی من باهات بودم .. اما زینب یه جا من بودم تو هم نبودی .. زینب با چکمه وارد گودال شد .. سر بچه م تو دامنم بود .. هر چی ناله زدم گفتم دست از سرش بردار .. این کیست که با این همه غم میخندد زخمی شده باز دم به دم میخندد در مدح چرا رازیست که این کهنه درخت با هر تبری که میزنم میخندد .