حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

قرائت دعای دوازدهم صحیفه سجادیه به نفس حاج مهدی رسولی

قرائت دعای دوازدهم صحیفه سجادیه به نفس حاج مهدی رسولی

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهم» «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذي اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ، وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ في عامي هذا وَ في كُلِّ عام، وَاغْفِرْلي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ یاعَلاّم» باز در بغض صدایم آتشِ آه آمده باز هم ماهِ خدا بی ماه از راه آمده آه ماهِ فاطمه برگرد که حتی نفس از میان سینه ها بی تو به اکراه آمده باز هم شب های بخشش آمدُ بالطف تو کوه سنگین گناهم رفتُ چون کاه آمده کیست مانندِ تو که در جاده های بی کسی با منِ در راه مانده هر زمان راه آمده از دل سنگ و سیاهِ صدایت میزنم مثل فریادِ ضعیفی کز دل چاه آمده سفرۀ افطار هم با آب و نانِ حسرتش بازهم بی تو به استقبال این ماه آمده تا به دست دارد دلت را باز میگویم حسین آتش قهر تو با این نام کوتاه آمده موقعِ افطار با لب های تشنه باز هم در دلم یاد لبان تشنۀ شاه آمده صل الله علیکَ یاسلطان یا سید العطشان سوسوز دوداقلاره حسین جانم قربان .. حسین .. ای تشنه لب *روضه بمونه میخوام دعارو بخونم، اما چه کنم همه‌ی صفحه هاش به همین حسین حسین هاشِ .. دلم میخواد دوباره یه گوشه از حرمت داد بزنم ارباب : دوباره دلتنگی دوباره حسرت دوباره آه دوباره بی تابی دوباره فکر دو بارگاه دلم برا حرمت پر میزنه سینه برای تو دلبر میزنه برا حرمت پر میزنه .. هرکجا صدایِ من رو سیاه رو میشنوی، همه رو به قبله انگار روبرویِ گنبد طلای ابی‌عبدالله نشستی.. کاش خونم کنارِ خونۀ شاه کرم بود پنجرۀ خونۀ من سمت حرم بود پرچمِ سرخ یاحسین بالاسرم بود دستاتو بیار بالا شب های مناجات دیگه داره تموم میشه الهی باالحسین الهی العفو بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ إِنَّهُ يَحْجُبُنِي عَنْ مَسْأَلَتِكَ خِلَالٌ ثَلَاثٌ *مهربونم، منو آدم حساب کردی مهمونی دعوتم کردی .. در خانه ات رو باز کردی منو مهمونی دعوتم کردی.. اما یه حرفی ته دلم هست میخوام بگم خدایا سه تا چیزه اجازه به من نمیده مانعِ حجابه من نمیتونم روم نمیشه بیام در خونت ..* وَ تَحْدُونِي عَلَيْهَا خَلَّةٌ وَاحِدَةٌ *اما عوضش یه چیزی هست که منو ترغیبم میکنه بیام در خونت زانو بزنم* يَحْجُبُنِي أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ *اول اینه، فرمانم دادی من کوتاهی کردم .. دستور بهم دادی، کندی کردم .. من کم گذاشتم* وَ نَهْيٌ نَهَيْتَنِي عَنْهُ *تو منو نهی‌م کردی اما در عوض* فَأَسْرَعْتُ إِلَيْهِ *من با سرعت طرفش رفتم .. هر چقدر تو اولی کندی کردم، تو این دومی تندی کردم .. تو این دومی با سر دویدم تو گفتی نرو، من رفتم ..* وَ نِعْمَةٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَصَّرْتُ فِي شُكْرِهَا *چه نعمتایی به من دادی.. اما در عوضش من شکرشُ به جا نیاوردم .. در انجام شکرش کوتاهی کردم .. اگر فکر میکنی امشب آمدی فقط گریه کنی بری باختی؛ گریه ای که از سر فکر باشه قشنگه ..* وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ *اما اون یدونه ای که باعث شد من درِ خونت بیام کدومه؟* وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ تَفَضُّلُكَ عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْكَ *اما اونی که باعث میشه من در خونت بیام تفضلُ عنایتُ توجه و مسئلت تو بود .. * وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَيْكَ *هیهات ما در مورد تو غیر از خوبی ظنی داشته باشیم* إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضُّلٌ وَ إِذْ كُلُّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ *حالا چیکار میخوام کنم* فَهَا أَنَا ذَا ، يَا إِلَهِي وَاقِفٌ بِبَابِ عِزِّكَ *حالا آمدم، ایستاده ام در خونۀ عزت تو .. در هر خونۀ دیگه ای معطل بشم ذلیل میشم بیچاره میشم .. اما هرچقدر در خونۀ تو می ایستم عوض اینکه ذلیل بشم عزیز میشم اقا میشم بزرگ میشم عزت میگیرم من چجوری آمدم* وُقُوفَ الْمُسْتَسْلِمِ الذَّلِيلِ *سرم پایینِ .. گردنم کجِ ..* وَ سَائِلُكَ عَلَى الْحَيَاءِ مِنِّي سُؤَالَ الْبَائِسِ الْمُعيِلِ *اصل ترجمش این میشه مثل اون مرد عیال واری اومدم در خونت که به خانوادش قول روزی داده دست پر بیاد اما غروبی داره برمیگرده دستش خالیه سرش به پایینه .. اینجوری آمدم در خانه ات ..* مُقِرٌّ لَكَ بِأَنِّي لَمْ أَسْتَسْلِمْ وَقْتَ إِحْسَانِكَ إِلَّا بِالْإِقْلَاعِ عَنْ عِصْيَانِكَ وَ لَمْ أَخْلُ فِي الْحَالَاتِ كُلِّهَا مِنِ امْتِنَانِكَ فَهَلْ يَنْفَعُنِي يَا إِلَهِي إِقْرَارِي عِنْدَكَ بِسُوءِ مَا اكْتَسَبْتُ *اگر بگم غلط کردم، اگر بگم ذلیل در خونتم، نفعی به حالم داره یا نه؟..* وَ هَلْ يُنْجِينِي مِنْكَ اعْتِرَافِي لَكَ بِقَبِيحِ مَا ارْتَكَبْتُ *منو نجاتم میده اگر اعتراف کنم به چه اعمال قبیهی مرتکب شدم .. خدایا نفع داره یا نه؟..* أَمْ أَوْجَبْتَ لِي فِي مَقَامِي هَذَا سُخْطَكَ *یا نه همینی که الان دارم باهات حرف میزنم منو بر آتشت واجب میدونی .. منو تصمیم به سوزاندنم گرفتی* أَمْ لَزِمَنِي فِي وَقْتِ دُعَايَ مَقْتُكَ *نکنه الانی که دارم باهات حرف میزنم شامل خشم و غضبت شدم* سُبْحَانَكَ لَا أَيْأَسُ مِنْكَ *ناامید نمیشم باور کن چرا خب؟* وَ قَدْ فَتَحْتَ لِي بَابَ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ *بتی داشت اسمش صنم، هی صدا میزد یا صنم صنم .. یهو زبونش نچرخید صدا زد یا صمد .. یهو دیدن ندا بلند شد ملائکۀ من ببینید با من کاری داشت منو صدا زد .. خدا این با تو نبود این میخواست بگه یا صنم زبونش نچرخید گفت یا صمد .. ندا بلند شد حالا یه بار اشتباهی مارو صدا زده ما چرا جوابشُ ندیم ..* بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ الظَّالِمِ لِنَفْسِهِ *من به خودم ظلم کردم .. ای خاک برسرم ..* الْمُسْتَخِفِّ بِحُرْمَةِ رَبِّهِ *من گناه کردم حرمت تو رو نگه نداشتم ..* الَّذِي عَظُمَتْ ذُنُوبُهُ فَجَلَّتْ *کدوم بنده ت اومده؟ .. اونی که دیگه گناهاش خیلی بزرگ شده اونی که دیگه تو خطر افتاده* وَ أَدْبَرَتْ أَيَّامُهُ فَوَلَّتْ *اونی که دیگه عمرش گذشته و دیگه داره وقتش تمام میشه .. حواست هست به موهای سفید سرم..* حَتَّى إِذَا رَأَى مُدَّةَ الْعَمَلِ قَدِ انْقَضَتْ وَ غَايَةَ الْعُمُرِ قَدِ انْتَهَتْ وَ أَيْقَنَ أَنَّهُ لَا مَحِيصَ لَهُ مِنْكَ *اگر یقین به این کردی که دیگه گریزی نیست از خدا، همه جیز درست میشه..* وَ لَا مَهْرَبَ لَهُ عَنْكَ تَلَقَّاكَ بِالْإِنَابَةِ *سفرۀ ناله مُ پهن کردم ..* وَ أَخْلَصَ لَكَ التَّوْبَةَ *اون وقته توبه ات خالص میشه، پس حالا که اینجوری شد* فَقَامَ إِلَيْكَ بِقَلْبٍ طَاهِرٍ نَقِيٍّ *من با قلبم قیام میکنم .. دست قلبمُ گرفتم آوردم .. امشب اومدم این بتکده رو تمیزش کنم .. به بت شکن خانۀ خدا به مرتضی به علی امیرالمومنین این بت هایِ قلب مارو پاک کن* ثُمَّ دَعَاكَ بِصَوْتٍ حَائِلٍ خَفِيٍّ *از اعماق وجودت یه صدایی بلند میشه، کسی هست ما رو از ضلالت و گمراهی نفس بیرون بیاره ..* قَدْ تَطَأْطَأَ لَكَ فَانْحَنَى *ببین چجوری کمرم خم شده* وَ نَكَّسَ رَأْسَهُ فَانْثَنَى *ببین سرم پایین افتاده* قَدْ أَرْعَشَتْ خَشْيَتُهُ رِجْلَيْهِ *ببین سر زانوهام داره میلرزه* وَ غَرَّقَتْ دُمُوعُهُ خَدَّيْهِ *ببین اشکام رو صورتمه .. همه دستارو بیارن بالا .. انگار از ته چاه دلت داره صدا بلند میشه .. :* يَدْعُوكَ بِيَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .. یه باغچه گل با ساقۀ شکسته خرابه و مخدرات خسته بعد تو ما یه روز خوش ندیدیم قسم به هر نافلۀ نشسته نیستی شدی کنج خرابه خونه م دخترا میزنن زخم زبونم بذار بگن بابا تو رو نمیخواد دوستت دارم دوستم داری میدونم چقدر صدا زدم بابا کجایی سخته تو صحرا گم شدن خدایی من که اصلاً شمرُ حلال نکردم زجرُ حلال نکن توام بابایی سیلی زدن به صورت منی که تو شهرمون بهم میگن ملیکه خیلی برا عمه جونم دعا کن تو دردِ تک تک ماها شریکه قصۀ غصه هام نداره آخر حق بده تاره چشم دائماً تر اما بابا سوی چشامو کم کرد ضربۀ بی هوای سیلی بیشتر شاعره: مرضیه نعیم امینی .