نمایش جزئیات

روضه ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا شب دوم محرم _ استاد حاج منصور ارضی

روضه ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا  شب دوم محرم _ استاد حاج منصور ارضی

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مَوْلاَتِی یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ
بِأبى أنْتُمْ وَ اُمّى وَ نَفْسى وَ أهْلى وَ مالى وَ أُسْرَتِي، ذكْرُكُم فِى الذّاكِرينِ وَ أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ وَ أجْسادُكُمْ فِى الْأجْسادِ وَ أرْواحُكُمْ فِى الأْرْواحِ وَ أنْفُسُكُمْ فِى النُّفُوسِ وَ آثارُكُمْ فِى الآْثارِ وَ قُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ ، فَما أحْلى أسْماءَكُم ..

از همان روز ازل بعد هدینای حسین
دهنم خورده به شیرینی حَلوای حسین

نقطۀ دلبری خالق و بنده، حرم است
وسط سجده رویِ تربت اعلای حسین

متولد شدۀ چشم امام حسنم
آمدم گریه کنم گوشۀ دنیای حسین

به تباکی وسط اهل بکاء خوشحالم
همچنان قطره که افتاده به دریای حسین

دَم اگر داده مسیح از دودَم ارباب است
جان ناقابلِ من بسته به امضای حسین

زیر قولم نزدم با همۀ بار گناه
سر وقت آمده ‎ام روضۀ شب ‎های حسین

محض اینکه نبُرد پای من از روضۀ او
بگذارم سرم را به کف پای حسین

اربعین پایِ پیاده بروم یا نروم
فیض چایِ نجفی می‎ برم از چای حسین

چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشق شب تا سحر من شده املای حسین

وحشت و ترس ندارم ز شب اول قبر
آبرو داده به من وعدۀ فردای حسین

شانه ‎ی عرش خدا جای عزیز نبوی ست
پس چرا گوشۀ گودال شده جای حسین

جلوی چشم تر فاطمه کم تر بزنید
عوض بوسه ، نوک چکمه به اعضای حسین

قربونه بچه های خسته ت برم .. چه مهمانی دعوتت کردن .. مقابلش نشست گفت عزیزِ دلم، یادگارِ مادرم، راستی راستی میخوان اینجا تورو بکشن !! از زبان بی بی بخوانم همه گریه کنن ..

ای حضرتِ غریبِ من ای آشنای من
ای کعبه ی معظم در کربلایِ من

زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیه های من

هرجا تویی بهشت معلّای زینب است
صحرا و خانه فرق ندارد برای من

خون تو با اسارت من جلوه می کند
پس انتهای توست همان ابتدای من

تا شیرهای علی دور زینبند
کرببلاست مرکز دولت سرای من

حالا نبین برای تو فریاد می کنم
همسایه لحظه ای نشنیده صدای من

گفتی قرار گریه کنان است این زمین
خرج تمام گریه کنانت به پای من

عباس؛ خیمه را بغل خیمه ام بزن
هرجا که می روم تو بیا از قفای من

زینب علی ست هیچ نمی ترسد از بلا
گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من

امروز که به شانه ی تو تکیه می کنم
روز دهم چه می شود اینجا خدای من؟

وقتی که نیزه ها یه تنت سجده می کنند
تا عرش می رود شرر وای وای من

عالم اسیر سفرۀ خیرات زینب است
نان بیات کوفه نباشد غذای من

گفتم حسینُ ناله کشیدم
با اذنِ زهرا مشکی پوشیدم
گریه شد کارم سینه زنِ یارم
با زینب می خوانم، با زهرا می نالم

یا ذبیح الله، یا اباعبدالله ..

آید از اینجا بویِ جدایی
حاجی زهرا شد کربلایی
میرسد از راه با سینه ی پر آه
دل نگران زینب همراهِ ثارالله

یا ذبیح الله، یا اباعبدالله ..

آید به گوشم غمگین و مضطر
از این حوالی صدای مادر
جانم عباسم میدانی احساسم
من رویِ گیسویِ تو خیلی حساسم

یا ذبیح الله، یا اباعبدالله ..

با چه شکوهی حجابم کامل
پایین آمدم از عرشه ی محمل
واویلا آن دم که با قامتی خم
محمل نشین گردم همراه نامحرم

یا ذبیح الله، یا اباعبدالله ..

آمد ارباب سلامت سرش ان شالله
حرزِ زهراست به دور و برش ان شالله

کاروان از سفرِ حج به سلامت آمد
بارِ ماتم نکشد هاجرش ان شالله

میشود فاتحِ این قلعه ی خیبر حیدر
شبیه پیغمبرش علی اکبرش ان شالله

گرچه یک دست سپر دارد و یک دست علم
مشک بر داشته آب آورش ان شالله

به کسی آرزویش را نسپرده ست رباب
تازه داماد شود اصغرش ان شالله

این سه ساله نوه ی محترم فاطمه است
دردِ پهلو نکشد دخترش ان شاالله

خوانده بر گوشِ رقیه چقدر آیه حسین
تا حراجی نرود زیورش ان شالله

لحظه ی غارت اگر شد نرود پیرهنش
جلوی چشم ترِ مادرش ان شالله

ساربان گشته فقط نیمه شب اطراف حسین
چشم بدوزد از انگشترش ان شاء الله

هیچ کسی از کربلا دستِ خالی نرفت .. ساربان یه نگاهی انداخت دید دیگه چیزی نمانده از اموالِ ابی عبدالله .. برهنه ش کردن .. تا اومد بره بیرون برقِ انگشترِ حسین به چشمش خورد، گفتن:نانجیب خدا لعنتت کنه چرا انگشتر رو در نیآوُردی ؟انگشت رو برا چی بُریدی؟…حسین…

.