حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها شب چهارم محرم به نفس استاد حاج منصور ارضی

روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها شب چهارم محرم به نفس استاد حاج منصور ارضی

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مَوْلاَتِی یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ
«السَّلَامُ‏ عَلَى‏ مَحَالِ‏ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ»

هرچه سروده محتشم زینب و حسین
دریافت کرده از قلم زینب و حسین

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
در زیر سایه ی علم زینب و حسین

سرهایِ قدسیان همه بر زانویِ غم است
هر شب به یادِ قد خم زینب و حسین

جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
در روضه های دم به دم زینب و حسین

دیدند هر دو داغ دو فرزند را ولی
لغزش نبود در قدم زینب و حسین

ذرات، کائنات، محالات، ممکنات
بستند چشم بر کَرَم زینب و حسین

حتی نوشته اند ز امر ظهور هم
وا می کند گره قسم زینب و حسین

حسرت همیشه میخورم ای کاش میشدم
من هم مدافعِ حرم زینب و حسین

سوگند میخورم که شهید است زنده است
هرکس که جان دهد زِ غم زینب و حسین

زهرا نبی علی حسن آنجا نبوده اند
خوردند سنگ جای همه زینب و حسین

بر امیرِ غریبِ این لشکر
سخت شد کار بی علی اکبر

قامتش را غمش مورب کرد
روزگار حسین را شب کرد

بر روی خاکِ بادیه خسته
اشک می ریخت زار و پیوسته

غیرتِ خواهرش به جوش آمد
زینب از خیمه با خروش آمد

گفت باید که روبراه شوی
من نمردم که بی پناه شوی

صبر کن تا کفن به تن بکنم
رزم و پیکار چون حسن بکنم

اشک تو قاتلم شده بس کن
عقده ای بر دلم شده بس کن

نذر عشق است نذرِ خواهر تو
پسرانم فدای اکبر تو

 

*بچه هاشُ آماده کرد ، گفت برید پیش دایی تون .. شمشیر براشون حمایل کرد سلام کردن بر دایی عزیزشون ، افتادن رو پاهای حسین ..*

 

از دلیریِ این دو رزمنده
دشمنت می شود سرافکنده

رویِ اشکت عجیب حساسند
این دو شاگردهایِ عباسند

اشک از دیده شاه افشاند و
اِذن میدان نداد بر آن دو

قسمش داد زینبِ کبری
به علی و به عصمت زهرا

گریه می کرد گریه با اصرار
تا که بُرد از دلِ حسین قرار

عاقبت از حسین اجازه گرفت
رفت در خیمه جانِ تازه گرفت

تا نبیند حسین را محزون
دیگر از خیمه اش نشد بیرون

دل ز عون و محمدش کنده
که نباشد حسین شرمنده

ناگهان هر دو نعره سر دادند
اهل کوفه به لرزه افتادند

بچه هایِ عقیله آمده اند
شیرهایِ قبیله آمده اند

لشگرِ در فرار بسیارند
نوه هایِ علی چه کرارند

رزم کردند و حیدری کردند
کربلا را چه محشری کردند

کارِ دشمن مصیبت و غم بود
ضربه هاشان مکمل هم بود

زیر خورشید، غرق تب گشتند
خسته از جنگ و تشنه لب گشتند

دوره کردند این دو را آخر
ریخت بر خاک باده ی کوثر

خورد ناگه، در اوجِ غربتشان
سنگ از هر طرف به صورتشان

بعد باران سنگ و نیزه و تیر
زخم شان می زدند با شمشیر

نیزه خوردند و یاد مسمارند
بس که غیرت به فاطمه دارند

عشق را بر جهان، نشان دادند
پای دایی حسین، جان دادند

خوب شد هر دو روسپید شدند
خوب شد هر دوتا شهید شدند

غرقِ در خون غروبِ عاشورا
خوب شد پر زدند سوی خدا

چشم هاشان ندید آن شب را
بین زنجیر دستِ زینب را ..

«شاعر:  محمد جواد شیرازی»

دو بچه شیر از اولادِ جعفر
قربانی هایِ دخترِ حیدر

این دو رزمنده دل زِ عالم کنده
تا نشود مادر یک لحظه شرمنده

یا ذبیح الله یا اباعبدالله ..

بر دوشِ اینها کرده حمایل
شمشیری مادر با ابوفاضل

آبرو دارن، چون حیدر تبارن
جایِ زینب اینها راهی پیکارن

یا ذبیح الله یا اباعبدالله ..

زمیدان آمد تا حسین دلخون
زینب نیامد از خیمه بیرون

یعنی برادر گریه نکن دیگر
این دو جوانِ من قربانیِ اکبر

یا ذبیح الله یا اباعبدالله ..

شنیدستم سلیمانی زِ یک مور
قبولِ تحفه کرد ای مرتضی پور

من آن مورِ ضعيف و ناتوانم
که طفلانم برایت هدیه دارم