نمایش جزئیات

روضه ورود به سرزمین کربلا شب دوم محرم حاج میثم مطیعی

روضه ورود به سرزمین کربلا شب دوم محرم  حاج میثم مطیعی

“اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا حُسِین”

“السَّلَامُ عَلَى مَهْتُوكِ الْخِبَاء”

 

بمیرم…بمیرم…

 

فریاد یا محمّداه !
حسین رسیده کربلا…

 

*فردا همه با احترام پیاده شدند…یه وقت صدا زد:” اعوذ بِالله مِن الکَربِ و البَلاء…هَاهُنَا مَسْفَكُ دِمَائِنَا و سَبیُ حَریمِنا و مقبَحُ اطفالِنا…”یه ساعتی هم رسید…*

 

امان از ماجرايِ پيكر او
امان از سرگذشتِ حنجر او

تني ماند و سری بر نيزه ها رفت
بماند قصّه ی انگشترِ او….

 

حسین…

.

 

.

 

فردا که زینب با احترام پیاده میشه…عباس میاد…علی اکبر میاد…قاسم میاد…عُلیا مخدره نزولِ اِجلال می کنه…از همون اول خواهر رو آماده می کنه…*

 

ببین زینب
این دشت و بی حضورِ من تصور کن
برادرت رو بی‌کفن تصور کن
سَرِ من و بدون تن تصور کن

 

تصور کن…
جهان بدون من چه سوت و کور باشه
سر حسین رو نیزه از تو دور باشه
سر حسین یه شب توی تنور باشه…

 

*آخ بمیرم برات…اون موقعی که کوفه خطبه می خوندی…گفتند: چه کار کنیم زینب آروم بشه…؟!

 

سری به نیزه بلند است در برابر زینب…
خدا کند که نباشد سر برادر زینب…

 

*یه وقت دیدند زینب لحنش عوض شد… ” یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا،غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا “ ای هلالِ زینب! “ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی، کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا” فکرِ امروز رو نمی کردم…یه وقت اشاره کرد: ” يا أخی فاطِمة الصَّغيرَةَ کَلِّمها، فَقَد کادَ قَلبُها أن يَذوبا”با این دختر حرف بزن…*

 

تصور کن…
جهان بدون من چه سوت و کور باشه
سر حسین رو نیزه از تو دور باشه
سر حسین یه شب توی تنور باشه

 

حسین مگه جز تو کیُ داره
آه ای زینب، آه ای زینب….

 

چشام داره برا تو می‌باره
آه ای زینب، آه ای زینب….
یا ثارالله و ابن ثاره

 

*دلم برا کربلا تنگ شده به کی بگم؟*

 

صبوری کن
قرارِ بی حسین به خونه برگردی
با سیلی و با تازیونه برگردی
با بدترین قومِ زمونه برگردی

 

*خبر داری یا نه! حتما خبر داری…دخترت آمد کنار بدن پاره پاره ات…اونقدر به دخترت لگد زدن…من همه ش می گفتم: مادر یازهرا!…*

 

ببخش من رو
قرارِ خیمه‌هامونُ بسوزونن
دلایِ بچه هامونُ بلرزونن
ببخش که حرمت تو رو نمی‌دونن

 

*یه وقت زینب صدا زد:دخترا ! “علیکُنَّ بِالفِرار…”همه فرار کنید…*

 

حسین مگه جز تو کیُ داره
آه ای زینب، آه ای زینب….

چشام داره برا تو می‌باره
آه ای زینب، آه ای زینب….
یا ثارالله و ابن ثاره

 

چقد خوبه
اگه یه شب حسین منُ دعا می‌کرد
صداش که میزدم خودش نگاه می‌کرد

منو به اسم کوچیکم صدا می‌کرد

 

چقد خوبه
دلم پر از تپیدنِ حسین باشه…
یه شب سرم رو دامنِ حسین باشه
نگام به روضه خوندنِ حسین باشه

 

*اگه ما خوب شدیم…اگه لایق شدیم…دو خط روضه ی مادرت رو برای ما بخون…ما یه عُمر روضه خوندیم،مادرت گریه کرد…یه شب تو روضه بخون از مادرت بگو…بگو:آتش زبانه می کشید…صورت مادرم می سوخت…*

 

نمونده جز گریه برام چاره
یا ثارالله وابن ثاره…

میدونم این گریه اثر داره
یا ثارالله وابن ثاره…

«شاعر: رضا یزدانی»

.