حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت زینب سلام الله علیها و امام جعفر صادق علیه السلام _ سید رضا نریمانی

روضه حضرت زینب سلام الله علیها و امام جعفر صادق علیه السلام _ سید رضا نریمانی

بیا نگارِ آشنا ، شبِ غمم سحر نما مرا به نوکریِ خود ، شَها تو مفتخر نما ای گلِ وفا حسین .. معدنِ سخا حسین میکشی مرا حسین .. قربونت برم که نه غسلت دادن نه کفنت کردن .. قربونت برم که دهاتیا اومدن بدنتُ خاک کردن .. یه آدم مهمی باشه، پادشاه باشه، امام عالم و همه کارۀ عالم باشه، همیجور بدنشُ رها کنن برن سخته .. ای حسین .. با دست و پا زدن نفست وا نمیشود بگذار نیزه را زِ دهانت درآورم .. ــــــــــــــــــــــــ منم زینبی که، غریبیتو دیدم توی نصف روز از، زمونه بریدم تو میدونی داداش که من چی کشیدم یه جوری به دورِ حرم میدویدم تموم امیدم یهو نامید شد که بادِ مخالف وزید و شدید شد تو گرد و غبارا تنت ناپدید شد موهامُ می‌بینی، یه روزه سفید شد .. که دیدم به دورت عدو حلقه بسته یکیشون با چکمه رو سینه‌ات نشسته دیدم قاتلت رو که خنجر به دسته صدا میزدی با دهانِ شکسته هنوزم می‌تونم بگم رو به روتم می‌دونی هنوزم به فکر گلوتم من آتشفشانم نه کوه سکوتم خودم گریه دارم، خودم روضه‌گوتم همون روضه‌ای که، گلوتو بریدن با سر نیزه هاشون، تورو میکشیدن منو مادرت رو، گمونم ندیدن که با مرکباشون، به روت میدویدن صدای رقیه‌ست که توو ازدهامه داره میگه ای زجر، بزن از خدامه حسین .... همچین که شبانه اومدن در خونۀ امام صادق (ع) نانجیب اجازه نداد آقا عبا رو دوش بندازه؛ عمامه رو سر بگذاره. آقا رو با سر و پایِ برهنه بردند .. یه جمله‌ای امام صادق به اون ملعون توو کاخش فرموده این بود: « اگه از این به بعد خواستی کسیُ دنبالِ من بفرستی تو رو خدا ابن ربیع و نفرست. این خیلی توهین می‌کنه.» آقا رو برگردوندن خونه. تا چند روزی آقا گریه میکرد. اصحاب می‌اومدند؛ شاگردای حضرت سوال کردند« آقا! خوب الحمدالله حالا که چیزی نشد. خدا رو شکر شما رو آزاد کردندّ چرا گریه میکنید انقدر؟!» آقا فرمودند «وقتی خونه‌م رو آتیش زدند؛ دیدن زن و بچه‌م مستاصل اند. هی این حجره به اون حجره می‌دوند. نگران زن و بچه‌م بودم؛ یاد عمه‌م زینب افتادم .. اون لحظه‌ای که خیمه‌های حسین(ع) و آتیش زدند. راوی میگه« دیدم دومن یکی از این بچه‌ها آتیش گرفته ..» .