حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح ویژۀ ایام ولادت حضرت معصومه (س) و دهۀ کرامت به نفسِ حاج حسین هوشیار

مدح ویژۀ ایام ولادت حضرت معصومه (س) و دهۀ کرامت به نفسِ حاج حسین هوشیار

یادِ تو شفاست حضرت معصومه نام تو دواست حضرت معصومه درمانده امُ دوایِ دردم بانو در دستِ شماست حضرتِ معصومه

آنشب زمين هوای بهشتی دوباره داشت آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت چشمان ابر روی زمين را گرفته بود هر قطره‌با خودش سبدی‌پرستاره داشت دست ملک قصیده ای از نور می نوشت واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت باز عطر سيب و بوی بهار و شميم ياس بر بارش دوباره كوثر اشاره داشت اين بار حق به دامن موسی عطا نمود آن كوثری كه بال ملك گاهواره داشت اين سيبِ سرخ سيب بهشت پيمبر است اين دختر يگانه موسی بن جعفر است

مثل بهار بود هوای رسيدنت باران چكيد از رد پای رسيدنت در پشت درب خانه تان جمع ميشوند خيل فرشتگان كه برای رسيدنت_ -آماده اند از طرف ذات كردگار خود را فدا كنند فدای رسيدنت خاك بهشت بهر قدمگاه تو كم است آغوش نجمه بود سراي رسيدنت قلب برادرت ز تب شوق آب شد در التهاب ثانيه های رسيدنت در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن گلخنده امام رضا را نگاه کن

از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدی بانو ، شما مليكة ايران ما شدی از آسمان وجود تو بر ما نزول كرد تا كوثر دوباره قرآن ما شدی منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت وقتی كه آمدی تو و مهمان ما شدی با هر قدم به سينه ما جا گرفته ای يعنی تو صاحب دل ما جان ما شدی بانی خير و بركت اين خطه گشته ای وقتی نسيم سبز بيابان ما شدی يعنب فقط نه جزء محبان حيدريم «از شيعيان كشور موسی بن جعفريم»

وقتی تويی كه آينه ذات كوثری زيبد به خادمان حريمت پيمبری عصمت به پای عصمت تو سجده می كند معصومه ای و عصمت كبرای ديگری ای زينبی كه عالمه بی معلمی زين رو كنی به شهر خودت علم پروری ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان كنيم تو بازهم از آنچه كه گفتيم برتری بی تو كميت محشريان لنگ می شود يك وقت اگر كه روي به محشر نياوری زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای

خود ظلمتیم ، اگرچه سپیدیم با شما یأسیم اگر ، سراسر امیدیم با شما مست اجابتند دعاها کنارتان ما حاجت نداده ندیدیم با شما وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما در قاب عکس خالی آن قبر گمشده تصویری از بهشت کشیدیم با شما پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما امشب كه عشق مي پرد از كنج سينه ام در محضر تو زائر شهر مدينه ام

شاعر : محمد بیابانی

.