حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شب عاشورا محرم ۹۹ حاج مهدي سلحشور

روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شب عاشورا محرم ۹۹ حاج مهدي سلحشور

"أَلسَّلامُ عَلَی الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ،أَلسَّلامُ عَلی أَخیهِ الْمَسْمُومِ ،*عباراتی از زیارتِ ناحیه رو بخونم*أَلسَّلامُ عَـلَی الاَْبْدانِ السَّلیبَهِ،أَلسَّلامُ عَلَی الْعِتْرَهِ الْقَریبَهِ،أَلسَّلامُ عَلَی الْمُجَدَّلینَ فِی الْفَلَواتِ،أَلسَّلامُ عَلَی الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان،*اگر كشتن چرا خاكت نكردن*أَلسَّلامُ عَلَی الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر،أَلسَّلامُ عَلی مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،أَلسَّلامُ عَلَی الْمَنْحُورِ فِی الْوَری،أَلسَّلامُ عَلَی الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،أَلسَّلامُ عَلَی الْمُحامی بِلا مُعین،أَلسَّلامُ عَلَی الشَّیْبِ الْخَضیبِ،أَلسَّلامُ عَلَی الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَی الْبَدَنِ السَّلیبِ،أَلسَّلامُ عَلَی الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،أَلسَّلامُ عَلَی الاَْجْسامِ الْعارِیَهِ فِی الْفَلَواتِ"   یک لحظه خلوت کرده ای مشغول قرآنی یک لحظه مشغولِ سخن در جمع یارانی   *ابي عبدالله گفتند: يه شب ديگه به ما مهلت بديد ما قرآن بخونيم،نماز بخونيم، آخه من عاشقِ نمازم...يا اباعبدالله!من رو هم عاشقِ نماز كن، من رو هم عاشقِ قرآن خوندن كن، اگه شب تا صبح بشينم غيبتِ اين و اون رو بكنم، با رفيقم حرف بزنم خسته نميشم، اما حال ندارم نيمه شب بلند شم با خدا خلوت كنم، دو ركعت نمازِ باحال بخونم، يا صاحب الزمان! شبِ عاشوراست، من رو هم عوضم كن*   یک لحظه خلوت کرده ای مشغول قرآنی یک لحظه مشغولِ سخن در جمع یارانی   گاهی به فکرِ  کندن خار بیابانی گاهی هم  از دلشوره ی زینب پریشانی   امشب شب سختی است، امشب در دلت غوغاست   گاهی می‌آید نغمه ی لبیکِ یارانت گاهی می‌آید گریه ی زن ها و طفلانت   گاهی صدایِ اصغرت کرده پریشانت امشب غمِ عالم نشسته در دل و جانت   امشب شب سختی است، آری امشب عاشوراست   بر شانه ی بابا رقیه می گذارد سر خوابد علی اصغر در آغوشِ علی اکبر   خوابیده اند آرام اهلِ بیتِ پیغمبر زیرا که بیدارست چشمِ ساقی لشگر   تا کی چنین آرامشی، در کربلا برپاست؟   فردا به پا خواهد شد اینجا محشر کبرا فردا شود صحرا زخونِ عاشقان دریا   فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها بی لشگر و بی اکبر و بی یار و بی سقا   فردا صدایِ العطش، تا عالم بالاست   *وقتي مثل امشب ابي عبدالله گفت: از اين تاريكي استفاده كنيد هر كي ميخواد بره، بره،به همه گفت، حتي به عباسم گفت، عباسم! دستِ زن و بچه ام رو بگير و برو، هر كي يه جور ابراز ارادت و محبت و وفاداري به ابي عبدالله كرد، وقتي عهد و پيمان گرفت، خيالش راحت شد،حتي قاسم هم بلند شد رجز خوند، عباس يه طرف، بني هاشم يه طرف، اصحاب يه طرف، همه وقتي مُحكم اعلام وفاداري كردن، ابي عبدالله پرده هارو براشون كنار زد، جاشون رو تويِ بهشت نشون داد، صحنه هاي فردا رو بهشون نشون داد...*   یک دم بروی خاک افتد دست سقایش یک دم حسین است و جوانِ ارباً اِربایش   فکر حرم لرزه می اندازد به اعضایش ای کاش برخیزد فقط عباس از جایش   آری حسین است، این عزیزِ حضرت زهراست   نازل شده گویا دوباره سوره ی زلزال برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال   افتاده جسمِ چاک چاکی در دلِ گودال سر می بُرند و یک زن اینجا می رود از حال   از سینه اش برخیز ملعون! مادرش اینجاست   بالای تل از هوش رفته، خواهر افتاده آتش به مو و معجرِ یک دختر افتاده   دیدند یک انگشتِ بی انگشتر افتاده زیرِ سُمِ اسبان دشمن پیکر افتاده   یک پیرزن میگفت سر هم در تنور ماست   پایان نیابد ظهر فردا ماجرا باقیست آتش به جانِ خیمه ی آل عبا باقیست   هم رفتن سرها به روی نیزه ها باقیست هم کوچه و بازار،هم شام بلا باقیست   زین پس شروع کربلایِ زینب کبری ست   «شاعر: سعيدِ تاج محمدي» .