نمایش جزئیات

روضه امام رضا علیه السلام به نفسِ حاج حسین سازور

روضه امام رضا علیه السلام به نفسِ حاج حسین سازور

تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما در مسیرِ طوس آهویِ بیابانیم ما پشتِ سقاخانه ات دنبالِ درمانیم ما سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما زیرِ دِینِ گنبدِ شاهِ خراسانیم ما دستِ ما خالی که باشید زود بالا میرود پای مجنون بشکند هم سوی لیلا میرود غالباً «لن» که بیاید صحبت از «لا» میرود لا الهِ ما اگر دنبالِ الّا میرود علتش این است که با تو مسلمانیم ما دلخوشی ماست لانه کنجِ ایوان داشتن نوکری در گوشۀ میخانه تا جان داشتن وقت حاجت داشتن شاهِ خراسان داشتن از کریمان خواستن‌یعنی دو چندان داشتن شکر لله رعیتِ دربارِ سلطانیم ما ما کبوترها دم گنبد مقرب میشویم بال ما دورِ تو که پر زد مقرب میشویم هرکجا نام تو می آید مقرب میشویم در زیارت های قم مشهد مقرب میشویم با همین آواره بودن عبدِ جانانیم ما می نوازد گاه گاهی هم سلیمان مور را وا مکن از خانه ات این وصله ی ناجور را شاد کن سلمانی بی تاب نیشابور را قول دادی پر کنی تنهاییم در گور را زیر خاک آقا بدون تو پریشانیم ما سجده هایم یا رضا و ربنایم یارضا می زنم هر شب صدایت کن صدایم یارضا می شود آمین دعایت با دعایم یارضا دیر شد آقا چه شد پس کربلایم یارضا ناخوش احوالیم آقا دیده گریانیم ما سر در این خانه ها با ما و پرچم با خودت دستۀ سینه زنی با ما ولی دم با خودت روزی اشک تمام نوکران هم با خودت واقعاً دلواپسیم آقا محرم با خودت از عزاداران آن آقای عطشانیم ما *قربونت برم آقاجان .. روضه بخوانم گریه کنید، برا غریب بلند بلند گریه کنید آخه غیرِ پسرش هیچ کسی بالاسرش گریه نکرد .. امام مظلومِ ما میان حجرۀ در بسته دیدن پیراهنشُ بالا زد فرشِ حجره رو جمع کرد سینه رو، رو خاک گذاشت .. اباصلت میگه دیدم هی رو خاک میغلته .. هی میگه جگرم میسوزه .. اما یه وقتی دیدم صدا زد بُنّی کجایی .. دیدم درِ حجره باز شد یه آقازاده ای مثل خورشید وارد شد گریه میکرد .. اومد سرِ بابارو به زانو گرفت .. دیدم خم شد لب های رو گذاشت رو لب های امام رضا .. گریه امانش نمیده .. هی میگفت ابتا .. ابتا .. اجازه بدید گریزمُ بزنم خود امام رضا فرمود یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ .. بر هیچی خواستید گریه کنید بر حسین گریه کنید ..* رفته رفته نالۀ مظلوم دارد می رسد مادری با کودکی معصوم دارد می رسد آه آه خواهری مهموم دارد می رسد خنجرِ کندی روی حلقوم دارد می رسد از غم انگشترش پاره گریبانیم ما چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب جای او شمر آمده بالا سرش یابن شبیب آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما *قربونت برم حسین جان .. امام رضا جد غریبتونم دست و پا میزد میگفت جگرم .. اما یا علی ابن موسی الرضا هیچ کسی مزاحم جان دادنِ شما نبود شما با خیالِ راحت جان دادی .. آقازاده‌ت اومد سرِ شما رو به دامن گرفت .. یا اباعبدالله .. اما کربلا انقدر بگم گودال وسیع نبوده اما نانجیبا از هم سبقت میگرفتن .. ریختن سرِ حسین .. ای حسین .. آقاجان شما تو حجره خودتون بدنتون رو خاک آلود کردید .. اما نانجیبا با پا ابی عبدالله رو میچرخاندن .. ای حسین ... .