حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری

روضه حضرت امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری

خشکی ام رفت و فصل دریا شد سردی ام رفت و فصل گرما شد فارغم از خودم خدا را شکر آسمانی شدم، خدا را شکر ای حیاتِ مجدد دنیا دومین یا محمد دنیا ای که تنها خدا شناخت تو را مثل بیت الحرام ساخت تو را قافیه های بیت ما تنگ است در مقامت کُمیت ما لنگ است ای نسیم پُر از بهار حسین حسنی زاده‌ی تبار حسین قبله‌ی مردم مدینه تویی حسن دوم مدینه تویی ای ظهور پیمبر اکرم حاصل وصلتِ دعا و کرم مادرت دختر کریم خداست پدرت حضرت کلیم خداست سَر شب فکر نور تو بودم فکر شبهای طور تو بودم خواب سجاده تو را دیدم صبح دیدم کنار خورشیدم ای نماز پُر از قنوت حسن حاصل چله‌ی سکوت حسن تو تولای دفترم هستی قسم نونِ وَ القَلم هستی تکیه بر بال جبرئیل زدی مزرعه داشتی و بیل زدی *قربونت برم .. گفت آقا عرق رو پیشونیت میشینه .. این همه خَدم و هَشم خودش کار می کرد .. همه عالم دور سرت بگرده یا امام باقر ..* بهترین میوه‌ی تو ایمان بود گندم کالِ تو پُر از نان بود بی تو این حوزه ها کمال نداشت میوه ای غیر سیب کال نداشت وقت آن است اجتهاد کنی بی سوادِ مرا سواد کنی وقت آن است منبری بزنی حرف، یک حرفِ بهتری بزنی علم را باز هم شکاف دهی در کلاس‌ ت مرا طواف دهی اگر علم تو را حساب کنند زندگی تو را کتاب کنند علم و اخلاق می شود با هم آدمی می شود بنی آدم پَر جبرئیل زیر پای تو بود گردن آویز بچه های تو بود میوه‌ی بهتر از رطب سیب است باعث التیامِ تب سیب است فاطمه سیبِ جَنتُ الاعلاست پس تبِ تو یا زهراست *شیخ عباس قمی می نویسه؛ هر وقت حضرت بهش عارضه‌ی تب سرایت می کرد و تو تب میسوخت بلند فریاد می زد یا فاطمه! .. بعد شیخ عباس تو بیتُ الاحزان خودش تفسیر کرده گفته شاید یه علت این که آنقدر امام باقر بلند صدا می زد یافاطمه، مادرش رو صدا میزد بلند بلند .. نمی تونستن راحت برا مادرشون گریه کنن .. همون طوری که بدن لطیف و شریف حضرت از تب می سوخت، جگرش برا مادرش بیشتر می سوخت .. همچین که می گفت یا فاطمه آروم میشد .. آتشِ درون رو با این ذکر خاموش می کرد .. اگرچه این آتش هیچ وقت خاموش شدنی نیست .. علامه امینی رفت مدینه برگشت گفتند علامه چه خبر از مدینه؟ زد زیر گریه .. گفت؛ چی بگم، کاشکی نمی رفتم مدینه .. گفتن چرا علامه؟ گفت هنوز صداش بینِ در و دیوار میاد .. وگرنه آن رازِ سر به مُهر که در هر سحربه او می گفت؛ مادرم به تضرع بیا، تویی بی بی منتظرِ امام زمانِ .. همه آل الله هم برا مادرشون گریه می کنند .. گریه کنای امام باقر به خودتون ببالید .. هم مجلس کم گرفته میشه برا امام باقر، هم الان کنار قبرش دیگه زائر نیست .. تا همین دو سه شب پیش مدینه زائر داشت .. شده از پشت پنجره ها این قبرا رو نگاه می کردن .. اما الان مدینه دیگه هیچ کس نیست .. چه کسی گفته بی مزاری تو؟ یا چراغِ حرم نداری تو قبرِ تو بارگاه توحید است شمعِ بالا سَر تو خورشید است چه کسی گفته سایه بان تو نیست؟ صحن در صحنِ آسمانت نیست فرش که آسمان نمی خواهد نور که سایه بان نمی خواهد تو خودت سایه بان دنیایی بهترین آسمان دنیایی . . آری زهرش دادن،‌ مسومش کردن حضرتُ .. اما همه‌ی روضه‌ی امام باقر این نیست .. غربت و مظلومیت گره خورده با روضه های کربلا .. دو سه بیت بخونم و از همه التماسِ دعا .. تو زِ کودکی دائم محنت و بلا دیدی با دو چشم مظلومت ظلم بر ملا دیدی راهِ شام طی کردی دشتِ کربلا دیدی اهل بیتِ عصمت را، زار و مبتلا دیدی راس جد خود را بر طشتی از طلا دیدی که زیرِ چوب بر لب داشت آیه های قرآنی خیمه‌ها کَز آتش سوخت، سیدی کجا بودی؟ *یه سئوال اینجا داریم از امام باقر .. یه سئوالم الان این گریز به ذهنم زد .. مدینه ام وقتی بی بی و امیرالمؤمنین برگشتن خونه، زینب از مادر پرسید .. همه آرام شدن یه گوشه نشستن .. زینب اومد جلو مادر : درآن ساعت که در می سوخت پرسیدی کجا بودم؟ تو می خوردی کتک من هم به زیر دستُ پا بودم *حالا باید بلند گریه کنی ..* خیمه ها کَز آتش سوخت سیدی کجا بودی زیر خارها خفتیم، بین عمه ها بودیم شاید ای عزیزِجان زیر دست و پا بودی رویِ شانه‌ی مادر یا از او جدا بودی یا به زیر کعبِ نی در خدا خدا بودی چهار سال سِنت بود با چنان پریشانی *عرضِ روضه من تموم .. به نظرِ من سخت ترین صحنه بر امام باقر .. صبح شام غریبان بوده .. تا عمر داشت از یادش نرفت .. صبح که نور خورشید همه جا رو فرا گرفت .. دید صورتِ همه عمه ها کبوده .. شب چشم درست نمی بینه، کجا ضربه خورده ..* یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود .. ای ملائک ناله در هامون کنید شمر را از قتلگه بیرون کنید یا زِ دست قاتلت خنجر بگیر یا رهِ گودال بر مادر بگیر .