نمایش جزئیات
مدح خوانی و توسل ویژۀ عیدالله الاکبر عید غدیر خم به نفسِ حاج محمدرضا طاهری
شان تو در اندیشۀ ما جا شدنی نیست در کوزه که جا دادن دریا شدنی نیست
هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست تو لطف کنی ناشدنی ناشدنی نیست
طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد بر خاک نوشتند علی ؛ دُرِّ نجف شد
ماییم و دلی مست در ایوان طلایی احسنت ! چه معماری انگشت نمایی
تاریخ ندیده به خود اینگونه بنایی دارد هنر شیخ بهایی چه بهایی
هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد
در خلقت تو هرچه خدا داشت عیان شد در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد
هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد از برکت نام تو اذان نیز اذان شد
سردار بجز میثم تمار نداریم ما غیر علی با احدی کار نداریم
از ظرفیت خویش فراتر چه بگویم گنگ است زبان پیش تو دیگر چه بگویم
از تو که خدا گفته مکرر چه بگویم هیچ است علی پیش تو من هرچه بگویم
مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه است چیزی کهعیان است چهحاجت به بیان است
هر حرف زمان دارد و هر نکته مکانی من آمده ام کعبه به دنبال نشانی
آغاز شده حج من از رکن یمانی در کعبه شکافی است که دارد جریانی
تاریخ گواهی شد و این خانه سند شد خاک قدم فاطمه ی بنت اسد شد
نام تو شده قدرت بازوی پیمبر در غزوه احزاب تویی یک تنه لشکر
یک ضربه ات از کل عبادات فراتر با فاطمه شد قدرت تو چند برابر
غیرتو علی هیچکسی حِسن حَسین نیست یا فاطمه گفتی، رجزی بهتر از این نیست
باید که به رخ ها بکشانی هنرت را آسوده کن این مرتبه تیغ دو سرت را
رندی کن و یک گوشه رها کن سپرت را صفین مهیا است بیاور پسرت را
چشم تو گره خورده به ابروی اباالفضل وصل است به تو، قدرت بازوی اباالفضل
احمد به خدا غیر علی یار نمیخواست پیغمبر ما همسفر غار نمیخواست
رفتند به بیراهه و خوردند به بن بست تا بوده علی بوده و تا هست، علی هست
بر اسب سوار است، قیامت شده بر پا دشمن به فرار است، از این حالت مولا
شمشیر کشیده است که لشکر بگشاید باید برود یک تنه خیبر بگشاید
یا قادر و یا قاهر و یا فاتح و یا هو این جرئت و این قدرت و این قدرت بازو
از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد با خشم علی هر که در افتاد، ور افتاد
احمد زَنَد آیا نفسی غیر علی؟ نه بالا برود دست کسی غیر علی؟ نه
مَن کُنتُ که بر حیدر کرار رسیده است حق است سرانجام به حقدار رسیده ست
.