حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شب عاشورا محرم ۹۹ سید مهدی میرداماد

روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شب عاشورا محرم ۹۹ سید مهدی میرداماد

شبی که در نفسِ سرخ ماه توفان بود شبی که آبِ فرات آتشِ فروزان بود شبی که عرض و سماوات کربلا شده بود شبی که خشم خداوند برملا شده بود حسین بود و نمازِ شبُ و مناجاتش حسین بود و شب و وعده‌ی ملاقاتش حسین بودُ صد و چند شاخۀ یاسش حسین بودُ ظهیر بود و حبیب و عباسش حسین بودُ شبِ وصلِ جان نثارانش حسین بودُ سر و دست و چشم یارانش درونِ خلوتِ شب حرف با خدا میزد گرفته جان به کف اصحاب را صدا میزد که ای به عالم زر بوده جان نثارِ حسین شما درین شبِ غربت شدید یارِ حسین هزار مرتبه از شوقِ دوست جان دادید زِ جان گذشتگی خویش را نشان دادید به آن خدا که از او اِرجعی شنیدم من بلند مرتبه تر از شما ندیدم من *فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ اَصحابي .. فرمود من از یارانم بهتر و باوفاتر ندیدم تو این عالم ..* من از برایِ خدا سر گرفته‌ام سرِ دست گذشته‌ام زِ‌همه هستِ خویش هرچه که‌هست خدا زِ صبحِ ازل برگزیده‌است مرا برای دادنِ سر آفریده‌ است مرا *"فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً" .. اصلا از روز ازل قرارِ ما همین بوده .. قرار شده من سر بدم .. علی اصغر بدم .. علی اکبر بدم ..* چه غم اگر که دشت شود لاله‌زار از خونم من از وفایِ شما فرد فرد ممنونم شب است، بدرقۀ راحتان دعایِ حسین روید و اشک بریزید در عزایِ حسین *برید و از تاریکی شب استفاده کنید .. تا دیدن ابی عبدالله میگه برید یکی یکی از جا بلند شدن ..* صحابه سوخت زِ سوزِ حسین حاصلشان کباب بود در آن لحظه پاره‌ی دلشان یکی صدا زد ای خاکِ مقدمت سرِ من هزار بار فدای تو جان و پیکرِ من هزار بار خوراکِ درندگان بدنم اگر تو را بگذارم درِ دگر بزنم حبیب گفت که هفتاد بار اگر میرم دوباره خیزم و بهرِ تو سر به کف گیرم ظهیر گفت که ای عالمی پریشانت هزار مرتبه جانِ ظهیر قربانت *هرکی یه حرفی زد، دونه دونه شون رو ابی عبدالله بغل کرد .. شبِ عاشورا یادِ همه شهدا بخیر .. الله اکبر تو خیمه همه همدیگه رو بغل میکردن .. دورِ حسین میچرخیدن .. اینجا ابی عبدالله یه بار با اصحابش حرف زد .. فردا عصرم یه بار با اصحابش حرف زد .. اینجا رو کرد به اصحابش فردا عصرم یه جورِ دیگه رو کرد به اصحابش .. چه کرد؟! .. یه مرتبه دسدن یه صدای ضعیفی از تو گودال .. میگه هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی ..* الا تمامی یاران که ترکِ جان گفتید چه‌روی داده که ساکت به موجِ خون خفتید ظهیر، مسلم، عباس، جونُ‌و عونُ حبیب امامتان شده تنها حسین مانده غریب تنِ حسین پر از زخم های بی شماره شده ز تیر و نیزه و شمشیر پاره پاره شده نگه کنید که قرآن به خاک افتاده حسین با بدنِ چاک چاک افتاده دلاوران و به خون خفتگانِ دشتِ قتال نگه کنید رود شمر جانبِ گودال .. حسین ..... دیگه باید آماده باشی برا فردا .. به سمتِ گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سرِ تو دعوا بود، ناله کشیدم من سرِ تو رو بردن دیر رسیدم من غریبِ مادر ، حسین ... مرحوم شوشتری یه جمله داره، تو خصائص میگه ابی عبدالله روزِ عاشورا کنارِ هر بدنی یه بار شهید شد .. هر داغی که دید یه بار جون داد، لذا دیگه عصرِ عاشورا دسگه جانی براش باقی نمانده یود .. هدف دشمن فقط این نبود جانِ حسینُ بگیره، میخواست جگرِ حسینُ پاره پاره کنه .. خدا کند همه‌ی زخم ها به تن بخورد خدا کند که کسی زخم بر جگر نزند زخم تنُ میشه خوب کرد .. امام سجاد میفرماید شهادت کرامتِ ماست .. ما عاشقِ شهادتیم «أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ» .. میخوام بگم ابی عبدالله رو تیر و نیزه نکشت .. درسته امام باقر فرمود جد ما رو به پنج وسیله کشتن .. فرمود فرقةٌ بالسيوفِ یه عده با شمشیر جد ما رو زدن .. فرقةٌ بالرماحِ یه عده با تیر زدن .. وفرقةٌ بالحجارةِ .. اونایی شمشیر و نیزه و تیر نداشتن با سنگ حسینُ زدن .. فِرقَةٌ بِالْخَشَب و بِالْعَصَا .. پیرمردا با چوب و عصا میزدن .. ای حسین .. بعد فرمود یه عده‌ام با زخم زبان حسینُ کشتن .. به جگرش زخم زدن .. لذا تو گودال قتلگاه هی میگفت جگرم داره میسوزه .. حالا چندتا از زخم زبان ها رو بگم صدا ناله‌ت بلند بشه .. سادات من معذرت میخوام .. اولین زخم زبانی که بهش زدن الله اکبر .. میومدن جلو چشم حسین با صدای بلند به باباش علی ناسزا میگفتن .. دومین کاری که روز عاشورا میکردن که جگر حسینُ بسوزونن این بود : ابی عبدالله بلند قرآن میخواند، تا صدای قرآن خواندنش با صوت بلند شد همه کف میزدن .. همه هلهله میکردن .. یه کارِ دیگه‌ام میکردن، اون ساعت های آخر بچه ها هی دامن بابا رو میگرفتن، بابا العطش ..هی مشک خالی میاوردن .. میوندن جلو بچه های حسین آبُ رو زمین میریختن .. میگفتن حسین، خودت و بچه هات از تشنگی بمیرید محاله یه قطره آب به شما بدیم .. حسین به حیواناتِ تو بیابان آب میدیم به تو آب نمیدیم .. تو باید تشنه بمیری .. حسین جان تو برا اینا تو کوفه دعا کردی .. لشگر حرُ سیراب کردی .. تو صفین به اینا آب دادی و شریعه رو باز کردی .. اینا با تو چیکار کردن .. یه دونه دیگه‌ش رو بگم و التماس دعا .. یا اباعبدالله .. سب امیرالمومنین، مسخره کردن و طعنه زدن تو قرآن خواندنش، آب ریختن جلو بچه ها رو زمین، یکی دیگه ام فردا عصر اون نانجیبِ حرام زاده کرد .. وقتی نشست رو سینه‌ی حسین .. یه نگاه به حسین کرد .. صدا زد شنیدم بابات ساقی کوثرِ .. شنیدم مهریه‌ی مادرت همه‌ی آب های عالمه .. (بگم چکار کرد؟!) با دستش محاسن حسینُ گرفت .. با یه دستش خنجرُ رو گلو گذاشت .. گفت حسین به بابات بگو بیاد آب بهت بده .. به مادرت بگو بیاد سیرابت کنه .. حسین ..... .