نمایش جزئیات

سینه زنی امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی

سینه زنی امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی

دلی که عاشقه محن داره تو کشور غصه وطن داره

عاشق اونه که تو دلش هر شب روضه برا امام حسن داره

میگن خدایِ کَرَمِ آقام صاحب سفرۀ غمِ آقام

با اون همه مهربونی حالا بگید چرا بی حرمِ آقام

حسن جانم، حسن جانم...

برای چی نباشه بارونی چشمای من با این پریشونی

که قبر خاکیشم شده پُشتِ پنجره های بقیع زندونی

با بی وفا ها هم وفا میکرد دردای مردم و دوا میکرد

باید بپرسیم ما از اون شامی با دشمناش چه جوری تا میکرد

حسن جانم، حسن جانم...

چل سالی از یه عده دلگیره چل ساله که دلش یه جا گیره

هر موقع یاد کوچه می افته صد دفه زنده میشه میمیره

چل ساله که زخم زبون خورده خیلی شده خاطرش آزرده

هر باری که مغیره رو دیده چند روزی خنده رو لباش مرده

مدینه غرق گریه زاری شد خزونِ زندگیش بهاری شد

راحت شد از اون همه غم وقتی زهر جفا رو جگرش کاری شد

تابوتشُ رو شونه ها بردن به سمت بی کرونه ها بردن

از کوچه ای که مادرش رو دید به زیر تازیونه ها بردن

چشمای قاسم خیس بارونه حال اباالفضلم دگرگونه

تیرا یه کاری با حسن کردن پهلوی تابوتش پر از خونه

ای کاش بی نشونه میرفتش آروم مخفیونه میرفتش

بعد حسن این حرف زینب بود کاش داداشم شبونه میرفتش

حسن جانم، حسن جانم...

.