نمایش جزئیات
«جمال پنج تن »
ملاحت در گل لبخند و دل بیت الولای او
شهادت در قفا اَمّا شفاعت رو نمای او
هوا و حال عاشورا همه حال و هوای او
سر دوش پدر مقتل ، دو عالم کربلا او
رباب امشب به ثار اللهیان شور دگر دادی
بیت الولا شمس ولایت را قمر زادی
فلک با آفتاب و ماه خود دور سرش گردد
شهادت شستشو با خوناک حنجرش گردد
دل خون خدا خون از نگاه آخرش گردد
مدال شانه فرزند زهرا پیکرش گردد
نظام دین بقا از حلق پاره پاره اش گیرد
عجب نی گرکه فطرس حاجت ازگهواره اش گیرد
دو چشمانش دو زمزم چهره کعبه ، سینه اش سینا
نگاه افکند در آغوش مادر بر رخ بابا
جمال پنج در عارض نو رانیش پیدا
بزرگان جهان را قد به تعظیم جلالش تا
مخوان طفل صغیرش حجت الله کبیر است این
تمام خلق را فردای محشر دستگیر است این
مدینه عود شو خود را به شوقش وقف آذر کن
به گرد ماه رخسارش لباس نور در بر کن
جمالش بین و یاد از محسن زهرای اطهر کن
اگر جانی به تن داری نثار روی اصغر کن
بزن لبخند بر این غنچه خندان زهرایی
که در دست پدر گردیده رخسارش تماشایی
رباب او را تماشا می کند او را روی بابا را
پدر کم کم نشانش می دهد آغوش زهرا را
حسین ابن علی امشب ببوس این روی زیبا را
بخوان یاسین و بنگر آفتاب حسن طاها را
رباب امشب مه روی تو را آئینه آورده
صفای جان بهشت دل مدال سینه آورده
لبش خاموش و چشمانش نماز وصل می خواند
به روی دوش بابا روی خود را برنگرداند
بود رازش سربسته که جز بابا نمی داند
گهی بر لب تبسم گه گلاب از دیده افشاند
سفیدی گلویش آبروی یاس را برده
دل اکبر دل قاسم دل عباس را برده
گل مجلس به نقل گفتگوی اهلبیت است این
چه گویم کوثر ناب سبوی اهلبیت است این
بهارستان باغ آرزوی اهلبیت است این
چه گویم کوثر ناب سبوی اهلبیت است این
بهارستان باغ آرزوی اهلبیت است این
خدا داند که فردا آبروی اهلبیت است این
زهی چشم و زهی ابر و تعالی الله رخسارش
الهی از گزند آل بوسفیان نگهدارش
به مهدش ناز کرده ناز از خود رانده دنیا را
به دوش باب یاد آرد فداکاری فردا را
به پیش تیر لبخندش هدایت می کند ما را
به محشر نیز اسباب شفاعت هست زهرا را
شرف بخشیده در شش ماهگی اولاد آدم را
الهی روز محشر هم بگیرد دست «میثم» را
استاد حاج غلامرضا سازگار