نمایش جزئیات
روضه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر
سامرا ، باز با صفا شده ای درحریمت برو بیا داری اربعین پا به پایِ کرب و بلا زائر و دسته ی عزا، داری باز هم گنبدِ طلائی تو مثلِ مشهد ز دور معلوم است همه دانند زیرِ این گنبد مدفن دو امام معصوم است معرفت حکم میکند اینجا وقتِ گریه به رسمِ جود و کَرَم همه یادی کنیم این شبها از تمام مدافعانِ حرم تا ابد یادمان نخواهد رفت راهِ ما در مسیرِعاشوراست در کنارِ دعایِ صاحبمان امنیت زیرِ سایۀ شهداست همه دلخوشیِ ما این است لااقل یک حَسن حرم دارد * تو زندان بود، برا آقا نامه نوشت: زندگی برام سخت شده، وضع مالیمخرابه، زند ان برامخیلی سخته... آقا امام حسن عسکری جواب دادن: امروز نماز ظهر رو توی خانه میخونی.... همین اتفاق هم افتاد، اما وقتی وارد خانه شد، دیدن از طرف امام حسن عسکری هدیه آوردن، کیسه های طلا ... اون شاعر متوکل توتاریخ نوشتن: خواست زنش وضع حمل کنه وضع مالیش خوب نبود، به همه میخواست رو بزنه اِلا امام عسکری، تو راه کاخ بود، تاریخ نوشته: پیکی آمد صداش زد از طرف امام حسن عسکری...گره کارش باز کرد؛ فرمود :آقا سلام رسوند و فرمود: مشکل داشتی دَرِ خانه ی ما بیا، دَرِ خانه ی غیر از ما نرو...* همهدلخوشی ما این است لااقل یکحسن حرم دارد صبح وظهروغروب سفره بپاست بسکه صاحب حرم،کَرَم دارد اهل بیتِ رسول این ایام به غم و غصه ها اسیر شدند راستی بین بچههای علی اینحَسنها چه زود پیر شدند چشم خود باز کرد و با گریه پسر خویش را نگاهی کرد دست انداخت دورِ گردنِ او لب او را رویِ لبش آورد زیر لب گفت : الوداع پسرم بعداز این موسم جدائی هاست این بیابان نشینی ماها همه اش ارث مادرت زهراست بعد از آنکه زدند مادر را جایِ او کُنجِ بیت الاحزان شد شادی از خانواده ی ما رفت بیت الاحزان شبی که ویران شد عصمت الله پشت در افتاد پایِ دشمن به خانه اش واشد آنقدر با غلاف کوبیدند استخوانهایِ بازویش تا شد محسنِ بی گناه را کشتند دادِ صدیقه را در آوردند فضه و جَدِّ ما به پشتِ در جسم ششماهه را دفن میکردند *تاریخ نوشته: مثل فردا حمله کردن به خانه ی امام عسکری نذاشتن امام زمان اقامه ی عزا کنه، مادرِ امام زمان رو به اسارت بردن ..زندانی کردن .. "آجرک الله .."اینخانواده عادت دارن همین روزها بود هیزم پشت در خانه أوردن، خودِ ملعونش نوشته: صدای نفس زدن های فاطمه را میشنیدم، چند قدم عقب اومدم یاد سفارشای پیامبر افتادم، اما وقتی کینه ی علی جلوچشمام رو گرفت بالگد به در زدم...* چند تایی زدن با پا در تاکه افتاد روی زهرا در همه کج رفتنحتی میخ همه لجکردن حتی در *فریاد زهرا بلند شد: "یا ابتاه!"ناله ی دوم صدا زد: "یا امیرالمؤمنین"اما یه وقت لحنش عوض شد: "یا فضةُ خُذینی"شاید فاطمیه زنده نباشیم بذار امشب یه خورده ناله بزنیم: ...وای مادرم .. مادرم.. مادرم *میخوای بدونی این ایام چهخبر بود؟بگم و رد شم .. مرحوم انصاری زنجانی نوشته: همسایه های خونه ی امیرالمؤمنین هر موقع هیزم میخواستن از دَرِ خونه ی علی می بردن .. تشنه ی قدری آب بودم من لب عطشانِ من تکان می خورد کی به پیش نگاهت ای بابا لب من چوبِ خیزران می خورد عمه ات هست و مادرت هم هست نه میانِ نگاههای حرام وای از ماجرای بزم شراب وای از ازدحام شهر شام آستینها حجاب سر میشد بین آن گیر ودار در بازار چه کسی دیده است دعوای زن و یک نیزه دار در بازار *"مولانا الغریب،سیدنا المظلوم"... اونچیزی که پسر روآروممیکنه در داغ پدر همینه ..بابا رو با احترام میون قبر قراربده ...حتما ان شا ءالله اونایی که به رحمت خدا رفتن همه شون سر سفره امامحسین مهمان باشن ..قدر پدراتون رو بدونید، رفقا! اساتید میگن: قد دو خط روضه خوندن یاد بگیرید، اگه صدا هم ندارید یه جمله به کارتون میاد وقتی پدر مادر تون رو توی قبر گذاشتین دَرِ گوشش روضه بخون .. پس با زبان گلان بضعة البتول روکرد به مدینه که یا ایهاالرسول این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست وپازده درخون حسین توست *آره وقتی پسر صورت رو روی صورت پدر بذاره آروممیشه .. دلها بسوزه برا امام سجاد روز یازدهم، بی بی زینب نگاه کرد دید از همه بی تاب تر زین العابدینِ... صدا زد: پسرِ برادرم! تو اینقدر بی تابی با این دخترا چهکنم .. گفت: عمه! دست به دلم نذار نگاه کن اینا بدناشون رو دفن کردن ..اما... سر پیراهن تو گریه ی ما را درآوردند میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی *هر طوری بود بعد سه روز بدن بابا رو بین بوریا جمع کرد، هرکاری کرد نتونست بدن رو از خاک جدا کنه، لذا بوریا رو از زیر بدن رد کرد، جسم رو میان قبر قرارداد..دیدن دوباره از قبر بیرون آمد سراشیبی گودال هی خاکها رو و کنار میزنه، انگار دنبال شئ گم شده ای میگرده، یه وقت ببینن انگشت بریدهٔ حسین ... آی صدات رو برسون کربلا ..یا حسین... سر پیراهن توگریه مارا درآوردند میان این همه کشته چرا تنها توعریانی خبر داری که تو رفتی بهکوچهگردی افتادم بهمن از تو فقط هجران رسید آنهم چه هجرانی *یه کاری با خانومکردن وقتی روز اربعین خودش رو روی قبر انداخت، صدازد: حسین! عاشورا من تو رو نشناختم الانم اگه خواهرت رو نگاه کنی دیگه زینب رو نمیشناسی...اگه نامحرما نبودن بهت نشون میدادم چهکردن با خواهرت ... به زینب کبری "اللهم عجل لولیک الفرج" .