حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها _ مسعود پیرایش

روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها _ مسعود پیرایش

با وضو از دیدۀ تر مینویسم فاطمه مثل فضه مثل قنبر مینوسم فاطمه باطن الله اکبر می نویسم فاطمه هستی موسی‌بن‌جعفر می نویسم فاطمه تا قیامت آفتاب روشن دین فاطمه ست نور زهرا! صبر زینب! جمع دراین فاطمه ست حضرت‌معصومۀ طاهاست! عصمت را ببین محملش نور است نور الله عزت را ببین *با چه احترام و عزت و مقامی بی بی وارد قم شد .. بهترین نقطه قم بی بی رو اسکان دادن ..* سجده اش را بنگر و اوج عبادت را ببین جان سلطان است این بانو! کرامت را ببین *یا امام رضا یه نگاهی به ما کن اقا .. این مردم به عشقِ شما و خواهرِ بزرگوارتون اومدن .. بعضیا رزق برا فاطمیه‌شون میخوان .. درست اومدید .. هر زمان دلتنگِ زهرا می‌شوم قم می‌روم هر موقع دلم یادِ مادر می‌افته میرم قم حرم این بانو .. من که نمیدونم قبرِ خاکی کجاست .. نقل کردن پدرِ مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله چهل شب تو حرم امیرالمومنین چله گرفت، بعد از چهل شب تو عالم مکاشفه مشکل گشای عالم امیرالمومنین رو مشاهده کرد .. حضرت فرموده باشند چی میخوای چهل شب تو حرم بیتوته کردی؟! .. عرضه داشت اگه میشه قبرِ مادرم فاطمه رو بهم نشون بدید .. آقا فرموده باشند این وصیتِ فاطمه سلام الله علیهاست اما اگه میخوای قدر و منزلت فاطمه‌م رو بدونی برو قم قبر دخترم فاطمه معصومه رو زیارت کن .. هر زمان دلتنگِ زهرا می‌شوم قم می‌روم میلِ مشهد میکنم، پا میشوم قم می‌روم چند روزی‌هست تب دارد نگاهش‌بر درست آنقدر غم خورده و غم خورده خیلی لاغرست *به عشق علی ابن موسی الرضا این همه راه از مدینه آمده .. اما بیشتر از همه این دردها، این غم دوری اذیت میکنه:* دردِ دوری از تمام درد و غم‌ها بدترست باز هم یک فاطمه از درد بین بستر است بریم مدینه ..این دردِ فراق و دوری از علی رو داره .. بی بی هم همینطور .. گریه‌کنا، بی بی حتی نتونست یه لحظه صبر کنه .. به خدا اگه یه مرد پشتِ در اونجور مجروح شده بود دیگه بلند نمیشد .. دنبال حیدر میدوید از سینه اش خون میچکید ..* رفته بین هر بیابان در هوای دلبرش روی ناقه بین‌ محمل سایبان دارد سرش شکر! نامحرم ندیده هیچ‌کس دور و برش یا نخندیده کسی بر خاک روی معجرش دردِ پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست پای بی‌بی زخمی از خارِ مغیلان نیست نیست در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید با لبِ تشنه رضای خویش را بی سر ندید دور تا دور خودش چشم بد لشگر ندید غارت چادر ندید و غارت معجر ندید عمه اش زینب ولی زیر لگدها مانده بود بین آن نامردهای پست تنها مانده بود شاعر : سید پوریا هاشمی پا برهنه میدوید و میدوید و میدوید زودتر از شمر آیا به برادر……..؟ ای حسین ... .