حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه _ حاج حمید دادوندی

روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه  _ حاج حمید دادوندی

ای طایر عرشی، که جهان زیرِ پر توست با آن که شکستند همه بال و پرت را *شبِ جمعه‌ست .. شبِ زیارتی اربابمون حسینِ .. خیلیا الان خودشونُ رسوندن کربلا .. اما امشب مادر زودتر از همه خودشُ میرسونه .. هی صدا میزنه بُنّیَ .. بُنّیَ ..* بر باغِ جنان، دل ندهد هر که ببوسد شش گوشۀ قبر تو و اکبر پسرت را دیدی به‌سرِ جسم پسر، بیش تر از‌ خویش در آه و فغان، خواهرِ والا گهرت را .. *السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ صَلَّى اللّهُ عَلَیکَ وعَلى أبیکَ إذ قالَ فیکَ: قَتَلَ اللّهُ قَوما قَتَلوکَ .. الحمدالله فیض آماده ست .. عرض روضۀ منو از همه التماس دعا .. ان شالله یه شبِ جمعه کربلا عرض ادب کنیم .. تا آمد اجازۀ میدان بگیره! خیلی معطل نشد .. *فَأَذِنَ لَهُ ..* بلافاصله اجازه داد ابی عبدالله .. اما شنیدید قاسم و بعضا سایر اصحاب اومدن اجازه بگیرن خیلی معطل شدن، بعد اجازه گرفتن، رفتن .. اما علی اکبر خیلی معطل نشد .. بابا برم؟! فرمود برو .. اما :* گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم .. *فکر نکنی دوسِت نداشتم گفتم برو .. مثلِ محتضر نفسم به شماره افتاد .. لذا مرحوم آشیخ جعفر شوشتری میگه نگید روضۀ علی اکبر ..!! بگید روضۀ جان دادنِ حسین .* محاسنم به کفِ‌دست بود و اشک به چشمم گهی بخاک فتادم، گهی زِجای پریدم نه تیغِ شمر مرا می کشد نه نیزۀ خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم *آمد بره میدان .. زن و بچه جلوشُ گرفتن .. سکینه سلام الله علیها، زینب کبری سلام الله و دیگر زن ها .. علی کجا داری میری .. حسینُ تنها نزار .. فرمود: دَعَنهُ! فَإنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی اللهِ وَ مَقتُولٌ فِی سَبِیلِ اللهِ... علی رو رها کنید .. علی عاشق و واله و مجنون و دلدادۀ خداست .. علی باید بره علی رفت .. در خیمه بود دستِ پدر رو به آسمان ناگه ز رزمگاه صدای پسر شنید .. *دید صدای علی میاد ..«يا ابَتا عَلَيكَ مِنّى السَّلامَ»* بر پُشت زین نشست و بدان سوی روی کرد اما نَسیم وار، پی اش عمه می دوید .. *میگه دیدم یه بانوی مجلّله از خیمه ها بیرون آمده .. هی صدا میزنه وا اُخَیّ .. وَ ابْنَ اُخَیّ ..* می رفت بلکه بارِ دگر زنده بیندش یارب مکن امید کسی را تو نا امید .. *اما یه وقتی رسید دید بدنِ علی ارباً ارباً روی خاک افتاده .. ان شالله وعدۀهمه‌مون کربلا ..* با زانو آمد و به سر نعش او نشست او را به بر کشید و زِ دل آه بر کشید هرجا نشستی ناله بزن یا حسین .. .