حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها _ استاد حاج منصور ارضی

مدح و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها _ استاد حاج منصور ارضی

بهترین خواهرِ دنیا زینب
زهرۀ حضرت زهرا زینب
همه پستند و معلی زینب
همه خاکند و مطلا زینب
قبلۀ قبله نماها زینب

زده امشب به سرم شور نجف
پای من وا شده در طورِ نجف
منمُ و مستی انگورِ نجف
مات کرده همه را نورِ نجف
نور بخشیده نجف را زینب

شبِ یلدایِ علی گشته سحر
کوثر آورده به دنیا کوثر
حق مبارک بکند پیغمبر
رحمتِ خانه که باشد دختر
رحمتِ خانۀ مولا زینب

عشق تا روز ابد حیرانش
عقل آشفته و سرگردانش
صبر زانو زده بر عنوانش
کشتی کربُبَلا سکانش
نیست دستِ کسی، الاّ زینب

مردتر از همه در وقتِ جدال
کعبۀ حلم و حیا نفس کمال
پی توصیف مقامش همه لال
زینبی کیست خدای متعال
جبل الصبر خدا یا زینب

مانده در حسرت رویش خورشید
سخنش آیۀ قرآنِ مجید
پدری زینت اینگونه ندید
آنکه زد بر دهن شوم یزید
مانده‌ام بود علی یا زینب

دامنی قرص قمر پرور داشت
از رقیه چه کسی بهتر داشت
این سه ساله شرفی دیگر داشت
پرچم آل علی را برداشت
پس رقیه شده حالا زینب

گرچه او صابرۀعالم بود
تکیۀ محکم آقا هم بود
قدش از داغ برادر خم بود
محرم شاه، چه بی محرم بود
بی برادر شد و تنها زینب

روز و شب یادِ بیابان می کرد
گریه بر آن تن عریان می کرد
گله از خار مغیلان می کرد
یادِ ویرانه فراوان می کرد
ای فلک قهر شدی با زینب

ای فلک داغ برادر دیدم
شمر را دست به خنجر دیدم
گو چه بازار مکرر دیدم
من از اینها غم بدتر دیدم
شد تماشا به گذرها زینب

شنیدید؛ وقتی به دنیا اومد قنداقه‌ش رو دستِ امیرالمومنین دادند حضرت بوسیدش تبریک گفت تا پیغمبر آمد .. انقدر پیغمبر خوشحال شد تا این دختر رو دید .. بعد فرمود احترام این فرزند بر همه واجب است .. حاضرین به غائبین بگن احترام این خانم واجبه .. یا رسول الله کجا بودی ببینی مردم چه احترامی گذاشتن به این دختر .. الله اکبر .. یا صاحب الزمان .. فقط همینو بگم تنها زنی که تو اهل بیت سنگ باران کردن این خانم بود ..

امام صادق فرمود تا حالا از ما زنی اسیر نشده بود ..

یا اباعبدالله ..عرض روضه‌م و از همه التماس دعا .. شهدامون ، حاج قاسم سلیمانی و شهدای سلامت همه فیض ببرن .. شنیدید در حال استراحت بود بی بی؛ یه لحظه چشمان مبارکش رو باز کرد دید ابی عبدالله ایستاده آفتاب به صورت خواهر نتابه .. صدا زد حسین جان، خدا سایه‌تُ از رو سرم کم نکنه .. یه روزی ام این خواهر تلافی کرد .. اومد تو گودی قتلگاه .. ایستاد تا آفتاب به بدن حسین نتابه .. اما نجیبا ریختن تو گودال انقدر زدنش .. ای حسین ...