نمایش جزئیات
سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها _ سید مهدی حسینی
انگار نه انگاری عزادار بودی، خانم انگار نه انگاری که غمخوار بودی، خانم
خیلی گرفتار بودی ماهِ شبِ تار بودی خانم خانم خانم ..
فضه برات بمیره که اُفتاده بودی بین درب و دیوار غصه شدی ، آب شدی دیگه برات جونی نمونده انگار
ناله شدم، آه شدم کاش نمیدیدمت شمارو اینطور کُشتی منو تا پشتِ در دادی بهم یه چیزی زیر چادر
تا گفتی آه، فضه دوید گریه م گرفت، قدم خمید آه از هجوم، آه از حَدید شکر خدا حیدر ندید ..
آه و واویلا واویلا، واویلا واویلا ..
انگار نه انگاری که میسوخت پهلوت، خانم انگار نه انگاری که اُفتاد در روت، خانم
شکسته شد رو آبروت ضربۀ بد خورد بازوت خانم خانم خانم ..
در که شکست، کسی نگفت فاطمه بارِ شیشه داره بابا فضه براش، بمیره که هنوزم اون چشاش به راه بابا
علی داره یه گوشه ای برای محسن میسازه گهواره دلم گرفت دَمِ غروب میگفت یعنی فاطمه دوستش داره
یاسِ علی، خوردی نظر بغضِ علی شد دردسر ریختن سرت هر چهل نفر ای وای امان از میخِ در
آه و واویلا واویلا، واویلا واویلا ..
انگار نه انگاری که کوثر بودی، خانم انگار نه انگاری که اطهر بودی، خانم
تو خونه مادر بودی مونسِ حیدر بودی خانم خانم خانم ..
یه شب حسین میگفت بهم فضه ببین بابامُ پیرش کردن اشک میریخت، ناله میزد میگفت که از زندگی سیرش کردن
از حسنین نمیشه گفت میترسه از سایهشم این چند روزه نیمه شبا، یه گوشه ای نمیدونم از چی داره می سوزه
تو کوچه ها، چی دید حسن که هی تو خواب، میگه نزن میگه شبا هی با محن ای کاش بلند بود قدِ من
آه و واویلا واویلا، واویلا واویلا ..
.