نمایش جزئیات
سینه زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها _ حاج محمود کریمی
دردا که پیر گشتم ، در موسم جوانی این موسم جوانی ، این قامت کمانی..
گردون به خون نشیند ، چشم کسی نبیند ابر سیاه سیلی ، بر حُسن آسمانی
وقتیکه باغ میسوخت، بلبل به گریه میگفت: آتش زدن ندارد ، باغی که شد خزانی
ما داغ دیده بودیم ، اُمت به جای لاله هیزم به خانۀ ما ، آورد ارمغانی
جایغلاف و شمشیر ، بر روی بازویم ماند بر من مدال دادند ، در عین جان فشانی
بابا ببین پس از تو ، با دخترت چه کردند خوب از امانت تو ، کردند قدر دانی..
رسم وفا چنین بود ، اجر رسالت این بود تنها امانتت را ، کشتند و در جوانی
برخیز یا محمد ، اعلام کن به امت سیلی زدن به یک زن ، این نیست قهرمانی
شب تا سحر نخفتم ، امروز اگر نگفتم در روز حشر گویم با من چه کرد ثانی
دیشب تا صبح گریه کردی گریه کردی من هم با تو گریه کردم گریه کردم..
سوز درون "میثم" هرگز مباد خاموش زیرا که داغ زهرا داغی است جاودانی
.