حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه

روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه

آسمان بودی و در دامان مهرت ماه بود
قله ایثار هر کوهی کنارت کاه بود

همسر مولا شدی اما درون خانه اش
زادۀ زهرا به چشم تو ولی الله بود

نیستی زهرا ولی آن قدر می دانیم که
مثل او تنها علی از رتبه ات آگاه بود

زود از داغ پسرهای رشیدت سوختی
آه عمر نامت ای اُم البَنین کوتاه بود

در کنار چار نقش قبر کارَت روز و شب
نوحه بود و ناله بود و اشک بود و آه بود

با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد
تا که حرف مشک میشد اشک تو در راه بود

خواستم وصفی کنم از عشقِ عباس و حسین
مصرعی کوتاه شد خورشید محو ماه بود

 

نشد از چهره‌ام غم را بگیری
زِ من اندوهِ عالم را بگیری
برای رفتنم اینسو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری

تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا
دو دستت را که زد مُردم من اینجا
همینکه از رویِ مَرکب عزیزم
زمین خوردی زمین خوردم من اینجا

*خدا رحمت کنه اون کسی رو کعگه برا ام البنین بلند بلند گریه میکنه و زمزمه داره .. همه مادرا دوست دارن روزای آخرِ عمرشون پسرها و بچه هاشون دورش باشن .. آخ بمیرم برات بی بی جان ..*

نه که امروز مادر درد دارم
که روز و شب سراسر درد دارم
از آن ساعت که با ضربه شکستند
سرت را بی هوا سردرد دارم

اگر بشکسته‌ام مانندِ زهرا
ببین دلخسته‌ام مانندِ زهرا
سرت را تا که رویِ نیزه بستند
سرم را بسته‌ام مانند زهرا

به یادت آه ، یکسر می‌کشیدم
که گویی از تنت پَر می‌کشیدم
به هر تیری که بر جسمِ تو می‌رفت
من اینجا آی مادر می‌کشیدم

مرا گفتند که بازو ندارد
دگر عباسِ تو اَبرو ندارد
بمیرد حرمله بد زد به چشمت
از آن لحظه دو چشمم سو ندارد

نشد بال و پَرِ خود را بگیرم
به دامن اصغرِ خود را بگیرم
من از شرمندگی پیشِ رُبابم
نشد بالا سرِ خود را بگیرم

*آخ رباب .. عباسمُ حلال کن .. نتونست برا علی اصغرت آب بیاره رباب .. کاری کردن عباس از خجالت آب شد ..*

پس از تو کاش زنجیری نمی‌ماند
تو می‌خوردی و شمشیری نمی‌ماند
تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد
برایِ حرمله تیری نمی‌ماند

"ببین مادر زِ گریه آب رفته
و از سردردها از تاب رفته
به نیزه دار گفتم بچه داری؟
کمی آرام تازه خواب رفته"

عزیزم جان جانا نور عینا
به فرقم باد خاک عالمینا
نگاهم مانده بر در تا بیایید
حسینم وا حسینم وا حسینا

شاعر : حسن لطفی

.