حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام با نوای کربلایی حسین حسینخانی

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام با نوای کربلایی حسین حسینخانی

گریه و شیون ما باطن هرچه شادی است نوکری کردن ما عزت مادرزادی است هر دم و بازدمم برلب مان یا هادی است

لطف‌و احسان و کرم کار مرام هادی است سامرایی شدنم دست امام هادی است

بهترین نسخه ی تسکین دلم از هر درد این غلامی تو ما را همه جا آقا کرد خواندن جامعه ما را علوی بارآورد

تو کرم کردی و ما گرم عنایت شده ایم ما به دست کلمات تو هدایت شده ایم

هادی هر دل گمراه، أنا سائلکم در شب تیره تویی ماه، أنا سائلکم و بِکُم عَلَّمَنا الله ، أنا سائلکم

با همه هستی خود برتو ارادت داریم ما به احسان خدایی تو عادت داریم

مهبط الوحی، حریم تو و اجدادشماست معدن الرحمه، یکی از کرم تو آقاست منتهی الحلم، کرامات تو بر نوکرهاست

گوش الله مناجات تو را میفهمد ابن سِکّیت مقامات تو را میفهمد

چونکه‌صحبت شود از فضل‌تو در هر منبر میرسد از همه ی خلق صدا سرتاسر “از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر”

چونکه بی نور شما کل جهان تاریک است و رسیدن به خدا از سوی تو نزدیک است

شیر درنده شده صید به یک گوشه نگات من ذلیل بن ذلیلم، تویی عالی درجات ما همه غرق گناهیم تو کشتی نجات

چون کویریم ز تو خواهش باران داریم ما به دستان شفا بخش تو ایمان داریم

یا من أرجوه رجب های منی یا هادی ذکر طوفانی لب های منی یاهادی رمز آرامش تب های منی یاهادی

پرکنید از کرم این کاسۀ خالی مرا ای جگر گوشۀ دلبند معین الضعفا

دست حق نام تورا رهبر عالم بنوشت شکرحق نوکر تو نام مرا هم بنوشت بی‌نصیب است‌کسی که ز‌غمت‌کم بنوشت

باعث دلخوشی گریه کنان بیتاب یا علی النقی، این نوکر خود را دریاب

یامجیب الدعواتم بنگر حال مرا بلکه کُنتُم شفعائی بده إقبال مرا آخرسال بده روزی یک سال مرا

نور عالم شدی و منشأ خورشید شدی روضه‌خوان گفت که‌یک عمر تو تبعید شدی

روضه خوان گفت که نامرد اهانت میکرد بد دهان بود و به آل تو جسارت میکرد داشت در حق شما سخت شرارت میکرد

گرگ بی رحم چه ها با دل یوسف میکرد به امام منو تو باده تعارف میکرد

روضه‌خوان گفت تورا قلب کبابت دادند روضه‌خوان گفت‌تو را سخت‌جوابت دادند وسط بزم حرامی که عذابت دادند

ناگهان روضه جانسوز تو را آمد یاد دَخَلَتْ زینبِ محزون علی ابن زیاد

خواهر شاه مرا بین أراذل بردند وسط عده ای از جانی و قاتل بردند روح حق را به بر باطن باطل بردند

به گمانم که از آن کربُبَلا سخت تَر است روضه‌بزم شراب از همه جا سخت‌تَر است

چشم نامحرم و ناموس خدا بود آنجا یاری از یاور خود سخت جدا بود آنجا بی پناه از همه جا بنت الهدی بود آنجا

دور تا دور حرم پر شده بود از بیداد چشم ارباب در آن طشت به زینب افتاد

عاقبت بحر خروشان به کویری آورد دختر شیرخدا را به أسیری آورد او عزیزان خدا را به حقیری آورد

بی حیایی که شراب از غم حق می نوشد خواست ناموس خدا را ببرد بفروشد

چوب میزد به لب شاه به پیش زینب خنده میکرد از آن آه به پیش زینب وای از طعنۀ ناگاه به پیش زینب

شاعر : مهدی قاسمی

.