نمایش جزئیات

مدح خوانی ویژۀ ولادت حضرت جوادالائمه علیه السلام _ حاج محمد یزدخواستی

مدح خوانی ویژۀ ولادت حضرت جوادالائمه علیه السلام _ حاج محمد یزدخواستی

حرفِ جود است و باز مرغ دلم سمت بام جواد پر دارد خسته از راه‌های نافرجام به سوی خانه‌اش گذر دارد

می‌رود همره نسیم سحر تا دمی در برش بیاساید مثل طفلی یتیم و خسته و زار که به دل حسرت پدر دارد

می‌رود سوی آنکه نا گفته از دل عاشقان خبر دارد بس که مشتاق روی سائل‌هاست بیتش آغوش، جای در دارد

سفرۀ او همیشه پر نعمت می‌ترواد ز خوان او حکمت هر کسی هم به قدر معرفتش از فیوضات او ثمر دارد

گرچه نالایقیم و بی مقدار و گناهانمان شده بسیار با کریمان امور مشکل نیست باز هم او به ما نظر دارد

اصلاً از رحمت نگاه جواد زندگی‌های ما شده آباد عاشق چشم نافذش شده‌ام وَ تَوَکَّلتُ .. هرچه بادا باد

شب‌شبِ عاشقان و بی دل‌هاست آخر امشب نگار می‌آید مژده مژده به جمع بی تابان بی قراران! قرار می‌آید

تا قدم در زمین نهاد این طفل همرهش خیر بی کران آمد رحمت لایزال حضرت حق از یمین و یسار می‌آید

این مبارک پسر که آمده است کوثر خاندان فاطمه است کوثری که عجیب مادری است همره او بهار می‌آید

آمد و با قدوم پر خیرش شیعیان عاقبت به خیر شدند سربلندیِ پیروان علی مایۀ افتخار می‌آید

پدرش عالمِ تبار رسول برده ارث از پدر پسر که چنین تا که لب می‌زند به یک مجلس پاسخ سی هزار می‌آید

امشب او روی دست‌های پدر به زمین و زمانه نور دهد پدرش هم به یُمن مقدم او به زمین و زمانه سور دهد

امشب از لطف حضرت سلطان ذکر ابن الرضاست بر لب ما اثر بادۀ محبت اوست این همه عاشقی و این تب ما

ماهتاب است و زادۀ خورشید آسمان مثل او ستاره ندید دم به دم وان یکاد باید گفت بس که نورانی است این شب ما

دوست با دوستان او هستیم دشمن دشمنان او هستیم پیروی کردن از طریقت او اصل دین و اساس مذهب ما

دشمنان را بگو که امت ما زیر بار ستم نخواهد رفت جان سپردن به پای این پرچم اولین درس سرخ مکتب ما

گرچه محبوس بند دنیاییم آرزوی رها شدن داریم کاش از راهِ لطفِ باد صبا برساند به یار مطلب ما

آه ای دست گیر آل الله دست ما و عنایتت امشب چشم بارانی‌ام به سوی شماست کم ما و کرامتت امشب

ای جواد سلالۀ زهرا تو کریمی و ما گدا آقا کاسه‌هامان ز معرفت خالی است بده به خاطر خدا آقا

این که ما سائل شما هستیم همه از لطف بی نهایت توست نور محضید و ما سیاهی محض ما کجا و شما کجا آقا؟

من و خاندان من همه مجنون تو و خاندان تو همه لیلا چقَدَر خوش به حالمان شده است که تویی مقتدای ما آقا

قلب من از گناه آکنده شده‌ام بر درت پناهنده ای مسیحا تباه خواهم شد ندهی گر مرا شفا آقا

شب میلاد نامه‌ای دارم که به دست نگار بسپارم نامه‌ام آرزوی کرب و بلاست مهر کن نامۀ مرا آقا

از شما شور و شین می‌خواهم و بُکا لِلِحسین می‌خواهم بعد پابوس کربلا و نجف سفر کاظمین می‌خواهم

.