حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح خوانی و توسل ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان به نفس استاد حاج منصور ارضی

مدح خوانی و توسل ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و  روز جوان به نفس استاد حاج منصور ارضی

طنین عاشقی ما به کهکشان می رفت
صدای هلهله ها تا به لامکان می رفت
نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت
خبر به دست ملائک به آسمان می رفت

تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد
خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد

به رودخانه تمنای وصل دریا داد
به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد
به دست مریم اربابمان،مسیحا داد
خدا هدیۀ خود را به ام لیلا داد

عروس فاطمه یک دسته‌گل به بار آورد
برای دلبر کُون و مکان نگار آورد

گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند
هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند
تمام بیشه به دنبال ناز آهویند
به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟!

حسین، کاخ عبادات را بنایش کرد
برای بار نخستین علی صدایش کرد

ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت
نماز بندگی عرش را به راه انداخت
هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت
تمام آینه ها را به اشتباه انداخت

دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته
چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته

خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد
به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد
به گوش شب برسانید آفتاب آمد
کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد

نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است
اصول تربیت او حسینی و حسنی است

از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند
مرا به دست کسی غیر یار نسپردند
تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند
هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند

فقیرهای درش گرم سروری هستند
غلام های حسین از دم اکبری هستند

به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند
به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند
اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند
به آسمان رود و عرش را نظاره کند

هنوز برکۀ ما عکس ماه را دارد
گدای پشت درش حکم شاه را دارد

شکوه کوه حرا شانه های شهزاده
عبای سبز محمد عبای شهزاده
قیامتی است نماز عشای شهزاده
بلال ها همه مات صدای شهزاده

علی به کنگرۀ شهر تا اذان می گفت
حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت

نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است
غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است
لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است
درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است

همیشه شانه به شانه کنار عباس است
به نام حضرت زهرا چقدر حساس است

عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد
و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد
رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد
ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد

رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین
پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین

بنا بر این شده مثل عمو علم بزند
تمام لشکر کفار را بهم بزند
و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند
کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند

چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده
حسین وقت تماشاش عشق می کرده

مخدّرات برایش نقاب آوردند
برای نور جبینش حجاب آوردند
حنای سرخ به قصد خضاب آوردند
برای باز شکاری عقاب آوردند

تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت
پدر برای علی اکبرش رکاب گرفت

دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود
به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود
به کوری همۀ آن حرامیان حسود
حسین با رجز او به وجد آمده بود

شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد
علی علیِ علی اکبر آفرین دارد

چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد
چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد
چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد
خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد ..

قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد
خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد

لهوفِ ماه گرفتار پنجۀ شب شد
ورق ورق همۀ دشت از او لبالب شد
رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد
چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟!

نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او
هنوز مثل معماست شکل پیکر او

شاعر: بردیا محمدی