حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ شب اول ماه مبارک رمضان به نفس حاج مهدی رسولی

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ شب اول ماه مبارک رمضان به نفس حاج مهدی رسولی

امام رضا می فرمایند: "مادرِ ما فاطمه وقتی می اومد بیرون نگاه به ماه کنه، شبِ اولِ ماه که میشد، مردم هر چی نگاه می کردند که ماه رو ببینن نمیشد، تا مادرِ ما می آمدن وارد منزل میشدن، مردم تازه ماه رو میدیدن..." لذا نورِ حضرت زهرا سلام الله علیها غلبه داشت، منصوره است...امام صادق علیه السلام می فرمایند: "برای این منصوره می نامند که مادرم فاطمه در روز سه مرتبه نورش همه مدینه رو فرا می گرفت..."نورش رو دیدید این جوری زدید؟جوری نورِ فاطمه همه مدینه رو فرا می گرفت، همه می فهمیدن فاطمه تویِ محراب ایستاده... دیدن سلمان داره گریه میکنه، سلمان چرا داری گریه می کنی؟ گفت: خانوم! شما دخترِ پیغمبرید، گاهی می بینم، زن های یه عده از این انصار و مهاجر طلا و زینت دارن، اما شما هیچی از مالِ دنیا ندارید، بی بی می فرمودند: سلمان! دنیا این نیست، ما بالاتر از اینها هستیم... لذا یه روزی دید مولا دست رو دست گذاشته، صدا زد: علی جان! غمت نباشه، فاطمه ات که نمرده، دیگه بیرون نمیرم، آخه بی بی یه چادر بیشتر نداشت،چادرِ وصله دارش رو گذاشت جلو علی، گفت: این رو بفروش...علی چادر رو دست گرفت، اومد تویِ بازار، مولا ایستاد، چادر رو گذاشت، یه یهودیِ اومد جلو، این چادر رو چند می فروشی؟ چادر رو خرید، یهودیِ چادر رو آوُرد خونه، یه گوشه ای از منزل آویزان کرد، نیمه شب زنش بلند شد، مرد بلند شو ببین چه خبر شده؟ چی شده؟ بلند شو ببین این چادرِ کیِ خریدی امروز آوُردی؟ چی شده؟ ببین چه نوری داره از این چادر تا آسمون میره، همه فامیل هاش ریختن ببینن، همه مسلمان شدن، یه چادرِ بی بی یهودی مسلمان کرد...فقط همین قدر روضه ی من باشه: بخدا حقش نبود این چادر رو به خاک بکِشن، حقش نبود این چادر رو خاکی کنن...حالا این چادر روضه میخونه:...* شکسته دل، شکوه زتقدیر میکنم یه چند روزِ زیر پاهاش گیر می کنم خدایا! من قد کشیدم، یا قد زهرا خمیده؟ یادم نمیره ، منو رو صورت میگرفت از مرتضی رو میگرفت دستش رو از زیر پرم، بی بی به پهلو میگرفت دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون میباره تنگ دل همسفرم ، داره بارون میباره شدم ز بعد مادر، ارثیه ی یه دختر دم غروبه، من رو سر یه خواهری، داره بارون میباره تو قتلگاه برادری، داره بارون میباره .