حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها شب یازدهم ماه مبارک رمضان به نفس سیدرضا نریمانی

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها شب یازدهم ماه مبارک رمضان به نفس سیدرضا نریمانی

نکنه روبرومی، خودتی یا عَمومی
نشناختمت هنوزم، خودت بگو کدومی

صورتِ نصفه نیمه، حال سرت وخیمه
به همه گفتم این سر، تموم زندگیمه

خوش اومدی بابا،خونه ی دخترت امشب
مهمونم‌ شد سرت امشب،کنج خرابه

منو ببخش حالا،دخترت دیگه زیبا نیست
وقتی که دیگه بابا نیست،چطور بخوابه

منو زدن، منو زدن، دشمنت سرم ریخت
منو زدن، منو زدن، صورتم به هم ریخت

*دیدید وقتی یه بچه ای دستش یا پاش میشکنه، از گریه ی اون بچه مادرش شروع میکنه به گریه کردن، وقتی می بینه مادرش داره گریه میکنه سعی میکنه به دردش غالب بشه تا مادرش آروم بشه، تا سر تو بغلِ رقیه قرار گرفت، دید وضعِ سَرِ باباش از خودش بدتر شده، موهای باباش سوخته و خاکستری، پیشونی شکسته، یه جوری این گردن رو بریده بودن، این رگها به هم چسبیده شده بود، شروع کرد باباش رو دلداری دادن، گفت: بابا! غصه ی من رو نخوری…*

مگه تو صورتم امشب
به غیر از خنده چی دیدی

که از وقتی پیشم هستی
یه بار حتی نخندیدی

یکی دستش تو تاریکی
به گونم خورده، چیزی نیست

یکی از من یه گوشواره
امانت برده، چیزی نیست

*یه عده وقتی سفر میرن، یک نفر خرج میکنه، ما بقی موقع برگشتن حساب میکنن، گفت: بابا!..*

درشام، شامِ هر شبِ ما تازیانه بود
عمه تمامِ خرجِ سفر را حساب کرد

.