حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام ویژۀ شب های قدر اجرا شده شب بیست و سوم به نفس حاج میثم مطیعی

توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام ویژۀ شب های قدر اجرا شده  شب بیست و سوم  به نفس حاج میثم مطیعی

*شبِ بیست و سومِ ماهِ مبارک رمضان رسید، شبِ حضرتِ زهراسلام الله علیها، باطنِ لیلۀ قدر، یازهرا!...*

امشب به علی منو ببخش یارب!
ما عاشقای قدیم آقاییم
ما هرچی باشه علی رو دوست داریم
ما هرچی باشه یتیمِ آقاییم

ما سینه زنِ غمِ حسینش هستیم
با اینکه گناهای زیادی داریم
هر وقت که میگن حسین، ما میسوزیم
هر وقت که میگن حسین، ما می‌باریم

یا رب!تو ببخش ما رو، به علی امشب
به حسین امشب
یا رب،اربعین امسال، راهی کن ما رو
به غمِ زینب

یا رب، بعلی العفو...

ای کوفه‌ی نامردِ علی نشناس!
با بچه‌های علی مدارا کن
شاید یه روزی بشن تک و تنها
رحمی به پریشونی دلها کن

اون روز اگه معجری نبود رو سرها
غیرت کن و چشماتو ببند ای کوفه
دیدی اگه گریه هاشونو تویِ کوچه
مردی کن و بی صدا بخند ای کوفه

ای وای، از سَرِ رویِ، نیزه‌ها ای وای
کربلا ای وای
ای وای،از تماشای، کوفیا ای وای
کربلا ای وای

حیدر، یا علی مولا...

دنبال کسی تو کوفه می‌گردم
میگن روی شونه ش نون و خرما بود
میگن که شبا میون اشک و آه
بر روی لبش: "کجایی زهرا؟" بود

میگن که طناب به دور دستش بستن
میگن که میون شعله ها خونه ش سوخت
تا چادر خاکیو میدید میگفت: آه
هر لحظه نگاهشو به دیوار می‌دوخت

ای وای، میرسه انگار، از در و دیوار
صدای زهرا
ای وای،هنوزم هرشب، نگرانِ میشه
برای زهرا
زهرا، هستیِ مولا...

شد پهلویِ زهرا قاتلِ حیدر
آه از دلِ بی قرار و پر صبرش
از اون شبی که فاطمه رفت، جون داد
وقتی که لحد گذاشت روی قبرش

*امیرالمؤمنین اون لحظه ای که بی بی رو دفن کردن، دست هارو علی به هم زد،" فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه" علی اونجا شروع کرد های های گریه کردن، با پیغمبر حرف زد: "قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي" صبرِ علی کم شده،" وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدي، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، بَعدَکَ يَا رَسُولَ اللَّه" این حرفارو که زد، بعد گفت: " يَا رَسُولَ اللَّه! سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا" چقدر زود بینِ من و زهرا جدایی افتاد،" لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَة" نگفت: امانت رو برگردوندم، عرضه داشت: امانت برگردونده شد.." وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاء" یعنی زهرا رو به زور از من جدا کردن...نمیدونم علی چه جور بچه هاش رو از کنار قبر بلند کرد؟حسنم دیگه گریه نکن، حسینم به خاطرِ بابا دیگه اشک نریز...این بچه هارو بلند کرد، غریبانه، تو دلِ شب، راهِ خونه رو در پیش گرفت، وقتی به کوچه ی بنی هاشم رسید، چه حالی پیدا کرد علی؟...*

شد پهلویِ زهرا قاتلِ حیدر
آه از دلِ بی قرار و پر صبرش
از اون شبی که فاطمه رفت، جون داد
وقتی که لحد گذاشت روی قبرش
یادش نمیره توی حیاط خونه
هی آب روُون میریخت رو جسم زهرا

*آخه روایته علی غسل میداد، اسماء آب می ریخت...*

یادش نمیره توی حیاط خونه
هی آب روُون میریخت رو جسم زهرا
بغض علی رو میشکنه زخم بازو
بغض علی رو میشکنه اسمِ زهرا

ای وای، میرسه انگار، از در و دیوار
صدایِ زهرا
ای وای، هنوزم هرشب، نگران میشه
برایِ زهرا

شاعر رضا یزدانی