نمایش جزئیات
مدح خوانی عید غدیر خم 1400 به نفس کربلایی حسین طاهری خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد
که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد
کلاف شعر دارم، سال ها کارم غزل بافی ست
در این بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست
نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی
نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی
نوشتم شمس، دیدم گنبدش زیباتر از آن است
نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است
به قرآن سر زدم دیدم علی گویاتر از آن است
نوشتم عرش دیدم مرتضی بالا تر از آن است
شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم
صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم
من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد
همیشه یا علی گفتم، علی از جا بلندم کرد
سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند
علی نادیده می بیند، علی ننوشته می خواند
چه بهتر از همین اول بگویم حرف آخر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی
گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی
به چشم حاجیان شور تماشا میرسید آن روز
کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آن روز
نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت
زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت
نفس ها حبس شد، در سینهها خوف و رجا افتاد
بدون همهمه زنگ شترها از صدا افتاد
زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود
همه با خویش می گفتند آیا حج آخر بود ؟!
نبی فرمود بسم الله، ای ارض و سما بشنو !
گواهی باش ای تاریخ ! پیغام مرا بشنو
دوباره صحبت از اسرار خلقت می کنم آری
ولی این مرتبه اتمام حجّت می کنم آری
تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟
بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟
نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده ، ای مردم !
نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده ، ای مردم !
نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد
خدا از شاهکار آفرینش رو نمایی کرد
نبی فریاد زد ، بر عالم و آدم مسلّم شد
علیّ بن ابی طالب ، ولیُ الله اعظم شد