حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه شب سوم محرم1400 قسمت پایانی سید مهدی میرداماد همه ي دنیا برای بقیه...

روضه شب سوم محرم1400 قسمت پایانی سید مهدی میرداماد همه ي دنیا برای بقیه...

همه ي دنیا برای بقیه
سَرِ گَرد و خاکیتم برای من

بسه دیگه این تنور و اون طبق
یکمم بیا بشین رو پایِ من

*مگه دختر نداري ميري تويِ تنور؟ مگه رقيه نداري ميري تويِ طشتِ طلا، بيا بشين رو پايِ خودم...*

وقتی از بالا می اُفتادی زمین
نمی دونی چی می اومد به سرم

همه رو شاید ببخشم ولی از
نیزه داره سَرِ تو نمیگذرم

اون از اينکه بی خبر رفتی سفر
حالا هم که اومدی نمی بریم

راستی بهت گفته بودم تو کوچه ها
بازار برده فروشا...بگذریم

راست میگن که یک شبه بزرگ شدم؟
دندونای شیریم و اصلاً دیدی؟

دختری که وصله ی جون تو بود
میدونی که چند شبه نبوسیدی

*اگه هر شب من رو نمي بوسيدي خوابم نمي بُرد، اگه هر شب صدات رو نميشنيدم خوابم نمي بُرد، الان چند شبِ صدات رو نشنيدم...*

من فقط یکم موهام سوخته همین
یکمم کبوده رنگم مگه نه؟

لباسام یه ذره نامرتبه
ولی من هنوز قشنگم مگه نه؟

*نگاه كن دخترت رو، بچه هاي شام مسخره ام مي كردن، چادرم رو نشون ميدادن، لباسم رو نشون ميدادن، هي گفتم: من دخترِ حسينم، بابام نويِ پيغمبرِ...
تا سر رو بغل كرد، دو تا اتفاق افتاد براي رقيه، وقتي سر رو بغل كرد، اول شك داشت كه باباشه، به عمه اش گفت: "ما هذا الرأس" اين سر مالِ كيه؟...{اصلاً رقيه نه، يه بچه ي سه ساله يه سر ببينه نبايد دق كنه؟ اونم تو اون تاريكيِ خرابه...} گفت: "ما هذا الرأس" هيچ كسي جوابش رو نداد، مگه ميشه به بچه ي سه ساله بگي اين سَرِ باباتِ؟ خودش فهميد، آروم آروم طبق رو كشيد جلو، سر رو برداشت، تا سر رو بغل كرد فهميد باباشِ...باباي من قشنگترين بابايِ دنياست، اگه خاكي هم باشه قشنگ ترين بابايِ دنياست، همچين كه سر رو به سينه فشار داد، ديگه دستاش جون نداشت...دو تا اتفاق افتاد، اتقاق اول اينكه زبونش گرفت، به لُكنت افتاد، ديگه نتونست درست حرف بزنه، اتفاق دوم هم همه ي درداش يادش رفت، اصلاً ديگه غصه هاي خودش رو فراموش كرد، دست كشيد رو صورتِ باباش، خرابه تاريك بود، درست صورت رو نمي ديد، همچين كه دست كشيد، دستش خورد به لبايِ باباش، به دندونايِ باباش، ديد لبا پاره پاره است، دندونا شكسته و خورد شده است، ديد سر ديگه ازش چيزي نمونده...امام سجاد فرمود: " إِنَّ رَأْسَ أَبِی مُضَرَّجٌ" عرب به چيزي كه له شده باشه ديگه مثل اولش نشه ميگه:" مُضَرَّج" يه كاري بار سر بريده كردن...
اين دختر اين لباش رو گذاشت رويِ صورتِ بابا، چه جوري آروم بشم، چه جوري باهات حرف بزنم، يه كاري كرد، هيچ كي اين كار رو نكرده بود، نه زينب، نه زين العابدين، نه علي اكبر، اين كار مالِ رقيه است، لباش رو گذاشت روِ لبايِ پاره پاره...حسين...*

دوتامون لبامون پُر از خونِ
موهام مثلِ موهات پريشونِ
حالا مثلِ تو من يه دندونه، شكسته دارم

دوتامون موهامون پُر از دوده
قرارِ جدايي مگه بوده
يتيمي برا من هنوز زوده، سِني ندارم

امشب بيا خودم، مادر ميشم برات
خاكا رو پاك كنم، از صورت و لبات

حالا كه اومدي بيشتر پيشم بمون
لبات هات رو مي بوسم، قرآن برام بخون

*بابا! من چوب ندارم، قرآن بخون، راحت باش، بابا من لبات رو مي بوسم، من لبات رو چوب نميزنم، واسه دخترت قرآن بخون...*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』