حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام شب پنجم محرم۱۴۰۰حاج مهدی سلحشور

روضه حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام  شب پنجم محرم۱۴۰۰حاج مهدی سلحشور

"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"

عاشق که باشی وضع من را تازه می فهمی
اینگونه‌ سرگردان شدن را تازه می فهمی

پروانه را از نیمه شب زیرِنظر داری
وقتی سحر شد، سوختن را تازه می فهمی

وقتی گناهانِ تو را با گریه می بخشند
آن‌ لحظه لطفِ پنج تن را تازه می فهمی

*همه ی امیدم اینه که گریه کنِ حسین هستم، همه پشتوانه ی من اینه چند سفر اربعین کربلا رفتن، همه امیدم اینه شب های جمعه ای کربلا بودم، وقتی زائر حرکت میکنه میرسه به حرمِ ابی عبدالله، میان ملائک به استقبالش، میگن: مثل روزی که از مادر متولد شدی پاک شدی، عملت رو از سر بگیر، وقتی هم که زائر بر میگرده بدرقه اش میکنن، میان تا خونه اش... زائر ابی عبدالله وقتی مریض بشه میان تو هیئت بجاش گریه میکنن، میگن: اگر این بیمار نبود الان تویِ هیئت بود، وقتی هم که از دنیا میره همه میان تویِ تشییع جنازه اش، نوکرِ حسینِ، باید با عظمت تشییعِ جنازه بشه، آقاش تشییع نشد بسه، نوکرای حسین باید خوب تشییع جنازه بشن...*

زهرا برای روضه ها ما را سوا کرده است
ماه مُحرم حرف من را تازه می فهمی

شور حسین از شَرِّ معصیت خلاصت کرد
پس قدر این سینه زدن را تازه می فهمی

محشر لباس مشکی ات وقتی شفیع ات شد
خاصیّتِ این پیرُهن را تازه می فهمی

*شبِ پنجمِ محرم، راهی نشونت بدم کسی نباشه چشمش گریون نشه، کسی نباشه برا ابی عبدالله اشک نریزه، یه راهش اینه، همین الان نیت کن، از اینجا که رفتی یتیمی که دیدی دستِ نوازش به سرش بکشی، دل رو آماده میکنه، زنگار از دل میکنه، چشمارو بهاری میکنه، امشب هم که شبِ یتیم نوازیِ، بریم دَرِ خونه ی امام حسنِ مجتبی، دَرِ خونه ی یتیمِ حسن، دست نوازش به سَرِ این یتیم بکشیم...*

در کفن و دفن یک مسلمان، خوب دقت کن
فرق حصیری با کفن را تازه می فهمی

گفتم "مُرَمَّل بِالدِّما"دادِ تو در آمد
چون بعد از آن وضع بدن را تازه می فهمی

آنجا که در تشخیصِ او زینب به مشکل خورد
تاثیرِ سُم ها روی تن را تازه می فهمی

یک مشت نامحرم که وقتی دوره ات کردند
انگار حال چند زن را تازه می فهمی

#شاعر بردیا محمدی

* از کجا شروع کنم، روضۀ امشب روضۀ سختیِ، گره خورده روضۀ امشب به گودالِ قتلگاه، ان شاءالله یه شب کنارِ گودالِ قتلگاه باشیم، اونجا روضه بخونیم...
اربابِ من و تو از جنگیدن خسته شد" فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَال" خسته شد آقا"فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ " همین که ایستاده"إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِه" سنگی به پیشانیِ ابی عبدالله خورد"فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ"این پیراهن عربی رو بالا زد، خونِ پیشانی رو پاک کنه"فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِه" یه تیر سه شعبه به قلبِ مبارک خورد... حضرت فرمود:"بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّه"...اگه بخوام روضه امشب بخونم باید از اینجا شروع کنم...*

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

هوا زجور مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب … سرنگون گردید

بلندمرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

*هر کاری کرد ابی عبدالله تیر رو از جلو در بیاره نشد"ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ" حالا این منظره رو زینب داره نگاه میکنه، هیچ خواهر شهیدی جان دادنِ برادر شهیدش رو ندیده، دست یتیمِ امام حسن هم تویِ دستِ زینبِ، بچه هنوز به سنِ بلوغ نرسیده، تا این منظره رو دید، دوید وسطِ میدان، ابی عبدالله تویِ اون حالت همه توانش رو جمع کرد، فریاد زد؟ نه، همه توانش رو جمع کرد، گفت: زینب! بچه رو نگه دار...*

حسرتی ماند بر دل پدرم
بین کوچه نشد سپر بشوم

کار نیمه تمام او باید ختم
با دست این پسر بشود

ایستادیم غرقِ دلشوره
من و عمه به سمت یک گودال

چقدر ازدحامِ شمشیر است
عمه گه گاه میرود از حال

همه رفته اند و مانده ام تنها
ماندم اینجا اسیرِ غصه و غم

همه ی مردها شهید شدن
همه حتی علیِ اصغر هم

وقت تنگ است زودتر باید
نزد بابام رو سفید شوم

بروم در پناهِ آغوشش
پیشِ پایِ عمو شهید شوم

آی اهلِ سقیفه گوش کنید
پسرِ فاتحِ جمل آمد

مثل قاسم به کامِ من هم مرگ
سهل و شیرین تراز عسل آمد

آمدم تا که جان دهم پیشت
ای پناهی که بی پناه شدی

چه کسی گفته است تنهایی
من نمردم که بی سپاه شدی

به تلافیِ کوچه آمدم
که برایت عمو سپر بشوم

تا نبینم به خاک افتادی
نکند باز بی پدر بشوم

*رسید کنارِ بدنِ ابی عبدالله، تا رسید، دید حرمله شمشیر رو بالا برده، میخواد بر بدنِ ابی عبدالله فرود بیاره، صدا زد:" یابن خبیثه!" میخوای عمویِ من رو بِکُشی؟ دستش رو جلو آوُرد، نانجیب شمشیر رو فرو آوُرد...*

دستم افتاد آخ افتادم
یادِ دستِ شکسته ی زهرا

من کنار توام اما آن روز
مادرت بود بی کس و تنها

بارش سنگ بر سرت ای وای
خواهری در برابرت ای وای

ضجه و آهِ مادرت ای وای
خنجرِ کُند و حنجرت ای وای

*چیزی نگذشت، ای کاش کسی بود جلویِ چشم زینب رو بگیره، یه وقت نگاه کنه...*

سری به نیزه بلند است در برابرِ زینب
خدا کند که نباشد سَرِ برادرِ زینب

*صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا مَظلوم یَا أَبَاعَبْدِ اللَّه .. به نیابت ازهمه ی شهدامون با همۀ وجودت ناله بزن، بگو: یاحسین!...

.