نمایش جزئیات

روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها شب چهارم محرم۱۴۰۰ حاج منصور ارضی

روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها  شب چهارم محرم۱۴۰۰ حاج منصور ارضی

السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
مرده بودم در پی مَحیای مَحیا آمدم
لطف کردی جلوه کردی در تجلی آمدم

من ندیده عاشقت گشتم جنونم ذاتی است
از ازل مجنون شدم دنبال لیلا آمدم

گرچه دارم در اطاعت چشم پوش بسته ایی
تا دهی در روضه برمن چشم بینا آمده ام

من تهی دستم فقیرم مستمند و بی کسم
دست گیری کن که با دست تمنا آمدم

نه هراس از نار و نه شوق جنان دارم به دل
نه همین امروز با امید فردا آمدم

مادرت از قبل خلقت انتخابم کرده است
پس به هیات با دعای خاص زهرا آمده ام

نسل در نسلم غلام حلقه در گوش توام
ناگهان در پی ارثیه اجداد و ابا آمده ام

اشک هم مال خود من نیست روزیه شماست
با همین قطره که دادی سمت دریا آمده ام

*دیگه کم کم داره عاشورا نزدیک میشه .. امشب عرض میکنم بی بی جان خوب حسینت رو نگاه کن ..*

گرچه کوتاهی در انجام وظیفه میکنم
در پی دستور تو با حکم اجرا آمدم

فیضِ عامت در محرم شاملِ حالم شده
یک شبیه صدهاهزاران پله بالا آمدم

فاطمه درهم خریده این گواهِ گفته ام
با همه خوبان منِ بد نیز اینجا آمدم

پاک گشتم مثلِ طفلِ تازه دنیا آمده
با همه آلودگی در روضه ات تا آمدم

از تو ممنونم که با این ناله این غم زنده ام
باز هم امسال در ماه محرم آمدم

*گفت عبدالله یادت باشه من باید هر روز حسینم رو ببینم .. وگرنه میمیرم .. دوم شرطم اینه هرجا حسینم بره منم باید برم .. عبدالله ابن جعفر گفت خانم من غلامتم هرچی شما بگی درسته .. درستِ من شوهرِ شما هستم ولی بدون منم غلام شما هستم .. با عشقِ ابی عبدالله بچه هاش رو بزرگ کرد .. عرضه داشت داداش جان، برادرم .. همه رو قبول کردی، بچه های حسنم رو قبول کردی؛ میخوای این دو تا بچه رو قبول نکنی!! ..*

زینبم جلوۀ ذاتِ تو حسین
متحیر زِ صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملاتِ تو حسین
سفره دارِ حرمت خواهرِ توست
بی قرارِ کرمتخواهرِ توست
ما دو تا گریه کنانِ حسنیم
مثلِ یک روح میانِ دو تنیم
پیشِ هم در صددِ سوختنیم
تا به کی حرف دو پهلو بزنیم
جان من جان خودت جان حسن
این دلِ خواهرِ خود را نشکن
آمدم پیشِ تو بهتر بشوم
جرعه ای می بده کوثر بشوم
مثلِ زهرایِ تو حیدر بشوم
با پسرهام دو لشکر بشوم
خواهشا نهی موکد نکنی
دستِ خالی مرا رد نکنی
جانِ زهرا پُرم از خون جگری
مردم از دلهره و بی خبری
کاشکی دو پسرم را بخری
این دو را هم پی قاسم ببری
من به تنها شدنت حساسم
به خدا شیر تر از عباسم

*طوری شد وقتی این بچه ها اومدن رجز خواندن خودشون رو معرفی کردن امیری حسین و نعم الامیر .. یکی به دیگری گفت اینا کی هستند؟! گفتن اینا فرزندانِ خواهرش زینب هستند .. ان شالله کربلا بریم اونجا بتونیم عرض ادب کنیم ..*

پیچیده در عالم چاووشِ محرم
این روضه بخواند مادر با قدی خم
ای مذبوح عریان، ای آقای عطشان
مانده پیکرِ تو بی سر در بیابان

واویلا حسین جان ..

ای هستی زینب طفلانم فدایت
هرچه در توان بود آوردم برایت

این دو هدیه های زینب بر خدایند
این دو لاله های دشتِ کربلایند

واویلا حسین جان ..

دارم از تو خواهش بنما رو سپیدم
چون لیلا و نجمه کن ام الشهیدم
در داغِ گلانم بر غم می نشینم
اما ای برادر غربتت نبینم

واویلا حسین جان ..