حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام شب هفتم محرم۱۴۰۰ حاج مهدی سلحشور

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام شب هفتم محرم۱۴۰۰ حاج مهدی سلحشور

از غمت ذرّه ذرّه آبم کن

*شبِ هفتم مُحرم شد، دیگه چیزی به عاشورا نمونده، تا به خودت بیایی سَرِ حسین بالا نیزه است، تا به خودت بیایی دستایِ زینب رو بستن...*

از غمت ذرّه ذرّه آبم کن
نیستم گُل ولی گلابم کن

*بعضی ها دنبال دنیا هم هستن، اونم عیبی نداره، چون گفتن: نمکِ غذاتون رو هم از ما بخواهید، اما ما امشب چیزهایِ بزرگی رو بخواهیم، بگو: آقاجان!..*

جز نگاه تو را نمی خواهم

*یکی دونه از اون نگاهایی که از زیر این پلک های خون گرفته به زینب کردی به منم بکن، یکی دونه از اون نگاها که به زُهیر کردی و اون رو زیر و رو کردی به منم بکن، یکی دونه از اون نگاهایی که به حُر کردی به منم بکن...*

جز نگاه تو را نمی خواهم
گُلِ زهرا تو انتخابم کن

*اگه چشمِ عزیزِ زهرا یکی رو بگیره کار تمامه، امشب برا علی اصغرش خوب گریه کن، آقا بگه امشب برا علی اصغرم سنگِ تمام گذاشت... خودت به ما یاد دادی گره های بزرگ رو با واسطه قرار دادنِ علی اصغرت برطرف کنیم...*

دستِ من را بگیر آقا جان
کج اگر رفته ام عتابم کن

*یه چیزی به من بگو، ببینم حواست به من هست...الحمدالله...*

من سیه پوش ماتمت هستم

*مادرمون فاطمه، با همون دستی که پیرهن کهنه رو تنِ حسین کرد، این پیرهن مشکی ها رو تنِ ما کرد، ممنونتم مادر!...*

من سیه پوش ماتمت هستم
هست جز این اگر جوابم کن

خواب دیدم که کربلا هستم
اربعینِ زائرت حسابم کن

دم مرگم بیا و خوبی کن
خالی از هول و اضطرابم کن

لطف کن، پیش روی آن دو ملک
نوکر خویشتن خطابم کن

حالم امشب ببین دگرگون است
گوشه چشمی به اشک نابم کن

به دلم امشبی قرار نده
بی قرار غم ربابم کن

#شاعر وحید محمدی

*خدا هیچ مادری رو به حال و روزِ رباب نندازه، این جور مُضطر نشه، این طور درمانده نشه... تا علی اصغر رو دادن دستِ ابی عبدالله، یه نگاه به صورتِ علی کرد...گفت:..*

لبخند آخرت جگرم را کباب کرد
انگار عرش را به سَرِ من خراب کرد

با صد امید رو به حرامی زدم ولی
با تیر، خواهشِ پدرت را جواب کرد

فهمیده ام بزرگ شدی چون که دشمنت
تیرِ تو را شبیه عمو انتخاب کرد

یک شعبه هم برای تو بس بود...مانده ام!
این حرمله چگونه حساب و کتاب کرد...؟!

کم دست پا بزن روی دست پدر... علی!
این دست پا زدن پدرت را عذاب کرد

می میرد از فراق تو باید که زودتر
فکری برایِ حال خراب رباب کرد

من مانده ام چگونه به سمت حرم روم؟!
این داغ سهم قلب مرا اضطراب کرد...

#شاعر محمد صادق ابراهیمی