حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مناجات با امام زمان عجل الله و روضه حضرت مسلم علیه السلام به نفس سیدمهدی میرداماد

مناجات با امام زمان عجل الله و  روضه حضرت مسلم علیه السلام به نفس سیدمهدی میرداماد

"الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد"

"حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیر"

"أسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِی لاَ إلَهَ إلاَّ هُو عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ العَزیزُ الحَکیمُ الغَفُورُ الرَّحِیمُ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ بَدِیعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ مِنْ جَمِیعِ ظُلْمِی وَجُرْمِی وَ إِسْرافِی عَلَىٰ نَفْسِی وَأَتُوبُ إِلَیْه"

" بِالحُجَّةِ اِلهی العفو..."

"اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ،فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً"

"یاصاحب الزمان!..."

عصر زیبای وقوفه یه وقوف آفتابی
یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی

*الان عرفات چه خبره؟ الان صحرای عرفات همه زیرِ آفتاب یا تو چادرا، اگه از زائرا و حاجی ها بپرسی، منتظر چی هستید؟ حتی خودِ عرفات...*

عرفات چشش به راهه تا که چهره ی تو رو ببینه
تا که یک لحظه کنارِ صاحبِ خودش بشینه

*خوشبحال اونایی که روز عرفه، دعای عرفه رو کنار مهدی زمزمه میکنن، خوشبحال اونایی که چهره ی تو رو میبینن...*

عصرِ زیبای وقوفه، کاش منم وقف شما شم
تا یه صبح عیدِ قربون، نذر آقای منا شم

من نشستم اینجا مثلِ یه گدایِ سَرِ راهی
ببین این همه گدارو با لباس روسیاهی

*شنیدم اگه خدا ماه رمضون کسی رو نبخشه،اگه شبهای قدر کسی رو نبخشه، عرفه میبخشه، عرفه روزِ بخششه... عرفه روزِ دعاست... خدایا! تو مارو صدا زدی، فرمود: بدترین گناه روزِ عرفه نا امیدی است، روایت میگه: امروز بدترین انسانهارو هم خدا میبینه، خدا میبخشه... اما امروز خودِ خدا اول یه جایِ دیگه ای رو نگاه میکنه، عرفات رو؟ نه! اول کسایی رو که خدا میخره کجاست؟...

دست بکش به روی چشمام، هوسِ نگاتو کردم
یه پر و بالی بده که دوباره هواتو کردم

دستمو بگیر بلند شم، قصد کربلاتو کردم
هوسِ بارون گریه توی روضه هاتو کردم

*همین اولِ دعایِ عرفه دلم میخواد دلت بلرزه، دلت بشکنه... اصلاً کسی نیست دلش نخواد الان کربلا باشه...خیلی ها آرزو دارن یه عرفه کربلا باشن... حالا هر کی بلده بخونه:... کربلا، کربلا، کربلا، کربلا...*

"این دلِ تنگم عقده ها دارد
گوئیا میلِ کربلا دارد

یا حسین مارا کربلایی کن
بعد از آن با ما هرچه خواهی کن"

اجازه می دید که قبل از اینکه ما دعا بخونیم
یک کمی از عرفاتِ کربلایی ها بخونیم

*امروز اربابِ ما حجش رو تبدیل میکنه، قبله اش رو تبدیل میکنه، یه جور دیگه حج رو بجا میاره، چه عرفاتی داره حسین؟...*

عرفاتی که غریبه، عرفاتی که شهیده
عرفاتی که رو نیزه است، شکل یک سر بریده

عرفاتی که یه خواهر توی قتلگاه براش مُرد
خدا می دونه که اونجا چقدر مشت و لگد خورد

*ابی عبدالله نوشتن همه ی دعای عرفه رو ایستاده خوند، یه جوری گریه میکرد که بچه هاش دورش حلقه زدن، اما امان از دلِ زینب...*

عرفاتی که یه دختر قیامت براش به پا کرد
هی می گفت کدوم حرومی سرتو اینجور جدا کرد؟

عرفاتی که یه سقا، توی علقمه فداش شد
یه جوری عمود زدن سجده گاش کرببلاش شد

#شاعر رحمان نوازنی

*امروز تویِ چادرهای عرفات همه روضه ی اباالفضل میخونن، هر کی میخواد امروز اسمش رو بنویسن بخونه: سقایِ دشتِ کربلا اباالفضل، دستش شده از تن جدا اباالفضل...*
*اسمِ اباالفضل اومد، میگه: میدیدم آقا امام زمان یه نامه هایی رو میبینه، میخونه، میذاره کنار، اما بعضی از این نامه رو میبوسه به چشماش میذاره، گفتم: آقا! این نامه ها چی هستن؟ گفتن: این نامه ها درخواست هایی است که شیعیان ما نوشتن، مارو قسم دادن، گفتم: آقا بعضی از این نامه هارو میبوسید، احترام میکنید، به چشماتون میذارید... فرمود: اینا همونایی است که بالاشون نوشته : آقا! به عموتون عباس قسم... اینا من رو به عموم قسم دادن...

یه جمله روضه بخونم، امروز روز شهادتِ مسلم بن عقیل هم هست، اون فقیه، اون عالمِ برجسته، اون قهرمان و پهلوانِ کوفه، وقتی خبرِ شهادت مسلم رو به ابی عبدالله دادن، نوشتن: حضرت تا شنید مسلم رو به شهادت رسوندن نشست رویِ زمین، اینقدر گریه کرد "بُکاءً عالیا" این اشک ها روی سینه ی حسین چکید، بعد صدا زد: بگید دختر مسلم رو بیارن، حمیده رو آوُردن، بغل کرد حمیده رو، یه جوری نوازشش کرد خودِ بچه همه چیز رو فهمید، گفت: میدونم دیگه بی بابا شدم... حضرت فرمود: غصه نخور، من هستم، زینب هست، بچه هام هستن، بعد فرمود: دورِ این دختررو شلوغ کنید سرش گرم باشه، خیلی دلش برا باباش تنگ نشه، کسی ازگُل نازکتر به این بچه نگه، این بچه یتیمِ...

میخوام بگم: آقاجان! گفتید دورش رو شلوغ کنن دلش برا باباش تنگ نشه... اما من یه دختر یتیم سراغ دارم، دورش رو شلوغ کردن، اما یکی با کعب نی، یکی با تازیانه، یکی با سنگ میزد، یکی لگد میزد... چه کردن، نوازشش کردن؟ نه! بغلش کردن؟ نه! سر بریده ی باباش رو جلوش گذاشتن، ای حسین!... " بِالحُسینِ اِلهی العفو..."

.