حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح خوانی ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان

مدح خوانی ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان

"السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْيِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزَّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَأُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الْأُمَمِ، وَعَناصِرَ الْأَبْرارِ، وَدَعائِمَ الْأَخْيارِ، وَساسَةَ الْعِبادِ، وَأَرْكانَ الْبِلادِ، وَأَبْوابَ الْإِيمانِ، وَأُمَناءَ الرَّحْمٰنِ، وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ"

رحمت بی وقفه ای ایجاد شد
آمد و عرش خدا آباد شد
خانۀ موسی بن جعفر شاد شد
غصه و غم از دلم آزاد شد
اشکِ شادی روی مژگان آمده
خواهر شاه خراسان آمده

می چکید آیات توحید از رخش
بوی یاس ناب پیچید از رخش
شاه هشتم بوسه می چید از رخش
می دمید انوار خورشید از رخش
بس که در عصمت مقامش داده حق
حضرت معصومه نامش داده حق

ذکرِ بر روی لبانش یا رب است
بانوی معصومۀ این مکتب است
وصف او مانند وصف زینب است
نزد حق از بس که والا مرتبه است
حجت حق، جان فدایش می شود
عرش حق مست دعایش می شود

در حریم او دعا می آورند
عقده بر عقده گشا می آورند
حاجت کرب و بلا می آورند
ناتوان، بهر شفا می آورند
معجزاتش سهل و رایج هست او
دختر باب الحوائج هست او

از گناه و معصیت طاهر شدم
تا میان صحن او حاضر شدم
روی خاک افتادم و شاکر شدم
چهارده معصوم را زائر شدم
چون مرادم بانوی قم می شود
قبر زهرا هم تجسم می شود

بی نوا آمد مقام از او گرفت
پادشاهی را غلام از او گرفت
اعتبار و احترام از او گرفت
آبرویی مستدام از او گرفت
زائرانش را بهشتی می کند
عاری از هر نوع، زشتی می کند

ما فقیر رحمت معصومه ایم
ریزه خوار و رعیت معصومه ایم
زیر بار منت معصومه ایم
خاک پای حضرت معصومه ایم
روز و شب بر او توسل می کنیم
بر خدای او توکل می کنیم

آمد و قم میزبان عشق شد
بر سرش گل ها نشان عشق شد
آمد و مرثیه خوان عشق شد
روضه خوان قدکمان عشق شد
آسمانش خالی از کوکب نبود
غافل از مرثیه ی زینب نبود

سنگ نه .. روی سرش گل ریختند
شعله نه .. بر معجرش گل ریختند
ضربه نه .. روی پرش گل ریختند
هر کجا دور و برش گل ریختند
خوب شد در قم دلش غمگین نشد
خوب شد بر ساحتش توهین نشد

شاعر :محمد جوادشیرازی

*از همه‌ جا جمع شدن .. رو سر دختر امام‌ گل میریختن .. اما ای روزگار زینب .. یه نفر جلو راه افتاد گفت :*

طبق فرمان امیر شهر شام
جمله آزادید بهر انتقام
ریختند از هر طرف زنهای شام
آتش و خاکستر از بالای بام
یک نفر بر نیزه دار انعام داد
بعد به زین العابدین دشنام داد ..

صلی الله علیک یا عمة المظلومه
"صلی الله علیک یا ابا عبدالله ...
یا رحمة الله الواسعة و یا باب نجاة الاُمّة
رحم الله من نادی يا حسین..."

.