نمایش جزئیات
قسمت پایانی روضه امامحسین علیه السلام شب اول محرم۱۴۰۰ سید مجید بنی فاطمه
امام حسین!
میدونی که فقط تو رو میخوام، حسین!
همه میرن تو می مونی برام، حسین!
چند ساله بی قرار کربلام، حسین!
فقط حسین
غیر تو چیزی نمیخوام ازت، حسین!
زندگی ما شده خط به خط، حسین!
تویی فقط مسیر بی غلط، حسین!
عشقت آقا برای ما تنها عشق مقدسِ
این که میگم حسین حسین تو این دنیا برام بسه
کاری کن ازت کم شه فاصلم
اسمت که میاد میلرزه دلم
اربابم حسین!
از امشبم که اول مصیبتای زینبِ
فدای اون شهیدی که تشنه لبِ
فدای اون تنی که نامرتبِ
*یه کاری کردن خواهر اومد بالاسرش نشناخت، هی میگفت: حسین! کجایی داداش؟ مثل همونجوری که مادرش تو کوچه سیلی خورد، میگشت دور خودش... زینبم توی گودال میگشت، اونجا حسن اومد دست مادر رو گرفت، اینجا زینب شنید از زیر سنگها یکی میگه "اُخَیَّ!" چرا اینجوری شدی داداش؟*
چرا زدن؟ چرا تو رو یه عده بی حیا زن؟
تو دل قتلگاه با نیزه ها زدن؟
آخ فدات بشم سنگاشونو کجا زدن؟
توی گودال قتلگاه از سنگ و نیزه ها پُره
میدونی آخرش چیه وقتی خنجر نمیبره؟
داره خواهرت می بینه حسین
می شینه یکی رو سینه ی حسین