حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه مسلم ابن عقیل سلام الله علیها شب اول محرم۱۴۰۰ حاج میثم مطیعی

روضه مسلم ابن عقیل سلام الله علیها شب اول محرم۱۴۰۰ حاج میثم مطیعی

در روایت هست وقتی مسلم نماز عشا رو خوند برگشت،صف های عقب رو نگاه کرد؛دید سی نفر موندند ..
هزار هزار نامه نوشته بودند. ده ها هزار نفر بیعت کرده بودند؛ روایته دوازده هزار نامه از کوفه رفته بود؛رقم های دیگه.. هجده هزار.. زیر هر نامه ای رو عشیره ها امضا کرده بودند.. قبیله ها امضا کرده بودند؛ تعدادشون کم نبود... اوضاع کوفه جوری شد،مسلم برگشت،دید سی نفر هستند. بلند شد اومد از باب کِنده از مسجد کوفه خارج بشه، دید ده نفر باهاشن... پاشو که از مسجد بیرون گذاشت،یه لحظه برگشت، دید کسی با او نیست ...
"فمشی متبلدا فی الازقة الکوفه"تنها تو این کوچه ها می گشت..."لایَدری اَینَ اَتَوَجَّه...."نمیدونست باید کجا بره.. همین جور تو کوچه ها می گشت... خسته شد،رفت نشست کنار در یه خونه ای... پیرزن در رو باز کرد."یا عبدَالله لا يَصلُحُ لَكَ الجُلوسُ عَلى بابي..."خوب نیست کنار در خونه ی من بشینی...بلند شو،برو...

گفت:آب داری به من بدی؟پیرزن آب رو آورد و مسلم آب رو خورد...گفت:مگه آب نخوردی؟!اَلَم تَشرَب؟! بلند شو برو.سه بار تکرار کرد... بعد گفت بلند شو برو پیش خانواده ت... صدا زد:"یا اَمَةَ الله! ما لی فی هذالمصرِ اهلٌ و لا عشیرة"

من تو این شهر خانواده ای ندارم...پناهگاهی ندارم...بعد اون جریاناتی که میدونید...
بالاخره فرداش اومدند.. پسر این زن فداکار؛اون ملعون، مسلم رو لو داد.. آمدند.. مسلم جنگ نمایانی کرد.. بردنش بالای دارالاماره.. دیدند 
های های داره گریه می کنه.. یکی گفت:مسلم برای تو بده...شما برای کار بزرگی قیام کردید...چرا گریه می کنید؟

فرمود:"واللهِ ما لِنفسی بَکَیتُ.‌‌..."به خدا قسم من برای خودم گریه نمی کنم.
"ولا لها من القتل...؟

من از کشته شدن خودم نمی ترسم.
مرثیه نمی خونم برای خودم.
"ولکن ابکی للحسین و آل الحسین..."
من برای حسین گریه می کنم.
"فِداک ابی و امی اِرجِع..."

.