نمایش جزئیات

قسمت پایانی روضه حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم۱۴۰۱ حاج محمد طاهری

قسمت پایانی روضه حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم۱۴۰۱ حاج محمد طاهری

دست خودم نبود، یدفه پیر شدم
از خواب که پا شدم، دیدم اسیر شدم
دست خودم که نیست، خرابه حال من
بچه هاشون بابا، عمه رومیزنن

دست میندازن منو،
میگن میریم برات، گوشواره میخریم
دست میندازن منو،
دست میزنن بابا، همه‌ش به روسریم

دست میندازن منو میون بازار
دست میندازن منو توی خرابه
میگن آروم بازی کنیم تو کوچه 
بابای این دختر رو نیزه خوابه


چشمات و وا کن و، دخترت و ببین
تو صورتم بابا، مادرت و ببین
دیگه نمیشه که، مشکل و حل کنی
دستی نداری تا، من و بغل کنی

دست تو که نبود،
دستم شکسته از، دست یهود شده
یه جوری زجر زده،
که حتی دستای، خودش کبود شده

دستم نمی‌رسید بابا تا نیزه
زد نیزه دار رو دست من با نیزه
دست کدومشون تو رو کبود کرد
دستای خیزرون بوده یا نیزه

.