نمایش جزئیات

قسمت اول روضه حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم۱۴۰۱ سیدمجید بنی فاطمه

قسمت اول روضه حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم۱۴۰۱ سیدمجید بنی فاطمه

عجز اگر آید به دیدارم جوابش می‌کنم
کاخ اگر کوه اُحد باشد خرابش می‌کنم

پرده های قصر، افتاد از طنین ناله ام
کفر اگر در پرده باشد بی‌نقابش می‌کنم

مدح بابِ عِلمِ طاها گر چه اینجا باب نیست
در میان شامیان امروز بابش می‌کنم

دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی
در شُعاعم ذره باشد آفتابش می‌کنم

از خدایم اذن دارم زیر این سقف کبود
هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم

*بی بی جان! خیلی ها گرفتارن... خدا رحمت کنه اون پدرا و مادرایی که وقتی گرفتار می شدیم، میگفتن: یه سفره ی رقیه پهن کنین، من نمی دونم چرا سفره ی حضرت رقیه یه نون و پنیر بیشتر نداره، زیاد رنگی نیست، یعنی میخواد بگه: بچه وقتی گرسنه میشه، با یه لقمه ی نون و پنیر گرسنگیش تموم میشه، هی رقیه توی خرابه میگفت: بابا! دلم درد میکنه...*

آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته
با خدا در روزِ محشر بی حسابش میکنم

سفره دارِ روضه‌ی بابا منم، با دست خویش
گندمی گر نذر گردد آسیابش می‌کنم

زنده باشم بعد از این، ای عمه جان گهواره‌ای
عاقبت می‌سازم و نذر ربابش می‌کنم

*دلم برا داداشم علی اصغر تنگ شده، همه دختر بچه ها دوست دارن داداش کوچیکشون رو بغل بگیرن...*

آستین پاره ای دارم خدا را شاکرم
بر سرم در پیش نامَحرم حجابش می‌کنم

شاعر  میلاد حسنی

بابا! حُرمتم رو نگه نداشتن، بابا غرورِ دخترت رو شکستن، بابا! یادگاری های علی اکبر رو فروختن، بمیرم برات بابا! هی میگفت: عمه! کی بابام میاد؟ خیلی باهاش حرف دارم، خیلی باهاش درد و دل دارم، اما وقتی سر رو آوُردن، همه دردا یادش رفت، گفت: بابا! من میدیدم یزید داره با چوب به لبات میزنه، لبِ تو اینجور باشه، لبِ دخترت سالم؟...

.