حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج منصور ارضی

روضه امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج منصور ارضی

بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيم

السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَة 
وَبِمُوَالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْوَاجِبَه

همین که سینۀ تنگم توان آه ندارد
مشخص است به داغ دل تو راه ندارد
مرا بخر به غلامی در این رکودی بازار
که گفته یوسف من، بردۀ سیاه ندارد
اسیر خال سیاهت شدم خدا را شکر
همیشه صورت عاشق نظر به ماه ندارد
خجالت از تو کشیدم که دست از تو کشیدم
بجز تو این دل آواره، تکیه گاه ندارد
به یُمن رزق تو رزقم زیاد بوده همیشه
مگر که فاطمه بر نوکرت نگاه ندارد؟
مرا کنار حبیب و حسین فاطمه بنشان
چه سفره ای است مُحرم، گدا و شاه ندارد

*یا صاحب الزمان...*

انقلاب گریه دارد ؛ گریه هایش حکمت است
با همین رخت اسیری رهبر این نهضت است
دست ‌بسته ، بسته دست ظلم را بی واهمه
ناقه اش بی محمل است اما در اوج عزت است
زیر این شلاق ها مانند سروی استوار
گرچه مظلوم است اما باطنا پر قدرت است
بی ادب ها هرچه توهین می کنند او ساکت است
چون میان عرش اعلی با خدا هم صحبت است
یک تنه در کوچه های شام غوغا می کند
مثل ابراهیم ؛ زین العابدین یک امت است
خطبه اش طوفان شد و کاخ ستم را خاک کرد
او زبانش ذوالفقار است و کلامش ضربت است
عالمی در تحت امر زینب کبری ولی
زینب کبری خودش گوشش به امر حضرت است
پیش این عمامه ی کهنه که دیگر سوخته
زرق و برق شام و قصر حاکمش بی قیمت است
شوق دارد که بیاید اربعین تا کربلا
اربعین تا کربلا رفتن تمام نعمت است
کی شود تا که برایش یک حرم برپا کنیم
زائری دیگر ندارد دور قبرش خلوت است
گریه باید کرد بر این روزگار بی وفا
با تمام این فضائل سهم آقا غربت است
عمه ها و خواهرانش در شلوغی مانده اند
زخم جانسوز ولی الله زخم غیرت است
مقتل و طشت و تنور و نیزه و شام خراب
این چه مهمانی ست که شاه شهیدان دعوت است

شاعر سید پوریا هاشمی

به دیدۀ  گریان، خدا خدا کردم
به یاد بابایم،عزا به پا کردم
رگ گردن را خودم بوسیدم
حصیری دورِ بدن پیچیدم

*قربونت برم آقاجان که بوریا دور بابات پیچیدی...*

در این چهل منزل، امان زِ شهر شام
ز بی سر و پاها،شنیده ام دشنام
همین یک لحظه عذابم می داد
مسیر زینب به بازار افتاد
یا اباعبدالله..یا اباعبدالله...
اسیریِ زینب،قرارِ من را برد
میانِ آن مجلس،به غیرتم برخورد
آه..چه الفاظی به لب آوردند
گرفتاران را تماشا کردند...

*شنیدیم آقامون امام سجاد میان بازار اگر طفل شیرخواری رو در بغل مادر می دید و اون بچه گریه می کرد، سفارش محبت می کرد به آن مادر، می گفت: حتماً گرسنه هست، شیر میخواد، با او به مهربانی برخورد کن.... بعد حضرت سر به دیوار می گذاشت، می فرمود:من یک برادر شیرخواره ای داشتم...به او آب ندادند... ای حسین...

.