حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

زیارت اربعین امام حسین به نفس حاج منصور ارضی

زیارت اربعین امام حسین به نفس  حاج منصور ارضی

"السَّلامُ عَلَیٰ وَلِیِّ اللّٰهِ وَحَبِیبِهِ"
*نیت‌ کن تویِ این زیارت اربعین، بگو‌: آقا! دومین زیارتِ اربعینم رو ان شاءالله تو کربلا بخونم، اینم یه آرزو است دیگه،  زیارت اربعین *  
"  السَّلامُ عَلَیٰ خَلِیلِ اللّٰهِ وَنَجِیبِهِ ، السَّلامُ عَلَیٰ صَفِیِّ اللّٰهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ ، السَّلامُ عَلَیٰ أَسِیرِ الْکُرُباتِ"

*دورِ تو‌‌ رو گرفتن آقا! اول راه های خاکی رو بستن بعد راه های آبی رو، حالا حسین‌ مونده و اصحاب و یاران‌ و بنی هاشم‌...*

 "وَقَتِیلِ الْعَبَرَاتِ.اللّٰهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَ لِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ ، وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ ، الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ ، أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ ، وَاجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ ، وَقَائِداً مِنَ الْقَادَةِ ، وَذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ ، وَأَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَیٰ خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ ،"

*گفتن: آقاجان! خیلی تو این راه یاد یحیی  پیغمبر خدا هستی، میشه علتش رو‌ بگید؟
آقا ابی عبدالله فرمودند: یحیی
رو یه زنا زاده سر از تنش جدا کرد، اونم جلو پدر مادرش، منم یه زنا زاده سر از تنم جدا میکنه
سئوال کردند: آقاجان! چرا ابراهیمِ صادق الوعد رو یاد میکنید؟ ابی عبدالله فرمودند: وقتی میخواستن بکشنش پوست سر و صورتش رو کندن ..*

 "فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ ، وَمَنَحَ النُّصْحَ ،وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ"
*آقاجان! تو‌خونِ قلبت رو‌ دادی* 
"لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ ، وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ ، وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا ،
*اما اینا آدم‌ نشدن مغرور دنیا شدن *" وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنیٰ ، وَشَرَیٰ آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ ،"
*میگن وقتی یعقوب فهمید برادرا یوسف رو به چند درهم  فروختن خیلی گریه کرد...
داریم توی زیارت اربعین میگیم، آقاجان! اشرار تو رو با قیمت کمی فروختن، آخرتشون رو به دنیا فروختن، مَردِ داد میزد تو‌ کوفه میگفت: این همه زحمت کشیدم‌ تا کربلا رفتم، یک‌و نیم‌ درهم به من پول رسیده، ای اُف برشما اهل کوفه....*  
"وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدَّیٰ فِی هَوَاهُ ، وَأَسْخَطَکَ وَأَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَأَطَاعَ مِنْ عِبادِکَ أَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ ، "
*کار به‌جایی رسید عوض اینکه ابی عبدالله امیر عالمِ، گفتن: یزید امیرالمؤمنینِ ،جاها عوض میشه حواست پرت بشه میبَرنت *
"وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ ، الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ ، فَجاهَدَهُمْ فِیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّیٰ سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛"
*عاقبت خون تو‌ رو‌ ریختن، دردناکترش اینه به حریم‌خانواده تو بی ادبی کردن، به خدا این بچه ها که اومده بودن کربلا، تا به حال یه حرف زشت نشنیده بودن ..*
"اللّٰهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً ، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِیماً.السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیاءِ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِینِهِ ، عِشْتَ سَعِیداً،"
*آقاجون خوب زندگی کردی، یه کاری کن ماهم اینطور زندگی کنیم *
" وَمَضَیْتَ حَمِیداً ، وَمُتَّ فَقِیداً ، مَظْلُوماً شَهِیداً ،"
*وقتی رسیدن پشت دروازه مدینه حضرت فرمود: ما نمیایم، بشیر تو برو اعلام کن، حضرت همون بیرون دروازۀ مدینه خیمه هاشون رو‌ دستور داد زدن، مجلس عزا درست کردن، غذا طبخ کردن، اهل مدینه زار میزدن، حضرت بالای منبر رفت حمد وثنای خدارو‌ گفت، خوب که حمد وثنای خدارو فرمود، فرمود: بابای من رو شهید کردن، بین دو نهر آب...
یهو‌ خودش هم به گریه افتاد، صدا زد: مردم به خدا به دَرنده ها آب دادن، ولی به بابای من آب ندادن ...*
"وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّٰهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ ، وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ ،"
 *خدا عذابشونو زیاد کنه *
"وَأَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللّٰهِ ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتّیٰ أَتَاکَ الْیَقِینُ ، فَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ ظَلَمَکَ ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذٰلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ؛"
*امروز بهش بگو: آقا! من ناراحتم، اون عده راضی شدن وقتی شنیدن حسین رو‌کشتن، گفتن‌خوب شد!...
ولی تو بگو: ما ناراحتیم، تا عُمر داریم برات گریه میکنیم ..* 
"اللّٰهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ والاهُ ،"
*ای حسین جان! دیگه سال دیگه این برخورد رو با مانکن، ما طاقت نداریم، ایمانمون محکم نیست، دعوت کن ما بیاییم کربلا، دست خودته، واقعا همه مون بیایم، بریم اونجا عزاداری مزه میده اونجا بوی خاک کربلا وجودت رو‌ میگیره، حسین‌جان! سفارش مارو هم به اما زمان بکن...
آقاجان! ما واقعا تو‌ این چهل پنجاه روز سوختیم، هنوز باور نکردیم اینقدر امام چهارم باسختی این بدن رو دفن کرد، 
نکه مثلا بگن بدن تیکه تیکه بود...
جمع کردن؟ نه! این نیزهایی که از بدن به زمین فرو رفته بود، این شمشیرها این سنگها .. اونم تو‌ تاریکی.... 
لذا امروز که یه ذره گذشت بنی اسد دیدن این لشگر یزید و نامردا نیستن، بنی اسد اومد تا چشم‌حضرت زینب به اینا افتاد، گفت: ان شاالله خدا بهتون خیر بده، شنیدم داداشم روکمک کردید، دفن کردید، رفتید بوریا آوردید، حصیر آوردید.
امروز کاروان آل الله وقتی حرکت کردن این زنها میدونی پرچمشون چی بود ؟
یه گهواره داغون رو‌ روی دست گرفته بودن، از میان قتلگاه تا علقمه سینه زنان میومدن...
 چرا میگی گهواره؟ گهواره رو‌آوردن، آقا جانم! عموم‌جانم! ببین آب ندادن به اصغر، همه نشستن دور قبرِ کوچیک‌عمو ..
از چشای بچه ها خون‌ میچکه، میگن عمو‌چرا قبرت اینقده کوچیک شده ..حسین..* 
"وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِأَنْجاسِها ، وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعائِمِ الدِّینِ ، وَأَرْکانِ الْمُسْلِمِینَ ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ ،وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْویٰ ، وَأَعْلامُ الْهُدیٰ ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقیٰ ، وَالْحُجَّةُ عَلَیٰ أَهْلِ الدُّنْیا ، وَأَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ ، وَبِإِیابِکُمْ مُوقِنٌ ، بِشَرایِعِ دِینِی ، وَخَواتِیمِ عَمَلِی ، وَقَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ ، وَأَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ ، وَنُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّیٰ یَأْذَنَ اللّٰهُ لَکُمْ ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ عَدُّوِکُمْ ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ ، وَعَلَیٰ أَرْواحِکُمْ وَأَجْسادِکُمْ، وَشاهِدِکُمْ وَغَائِبِکُمْ ، وَظَاهِرِکُمْ وَبَاطِنِکُمْ ، آمِینَ رَبَّ الْعالَمِینَ."