حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت معصومه سلام الله علیها سید رضا نریمانی

روضه حضرت معصومه سلام الله علیها سید رضا نریمانی

*بریم دَرِ خونه ی بی بی حضرت معصومه سلام الله علیهما، شبِ رحلتِ شهادت گونه ی این بی بی است، به عشقِ برادرش یه مسیرِ طولانی رو راه افتاد و اومد تا برادرش رو ببینه، بریم ان شاالله حرمش، هر جوری میتونی برا این خانُم گریه کن...*

بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
از من تمام روزگارم را گرفتند

از این جدایی جانِ من بر لب رسیده
هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند

انگار قسمت نیست وصل ما دوباره
در ساوه شوقِ بی شمارم را گرفتند

اما خیالت تخت هر جایی رسیدم
خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند

حالم بد است اما خدا را شکر در قم
با مهربانی حال زارم را گرفتند

با احترام و عزت و شوکت کمی از
این بار غم هایی که دارم را گرفتند

حتی زمان پر زدن از این قبیله
مردم همه دور مزارم را گرفتند

در شام اما خواهری مضطر چنین گفت:
یارب! ببین دار و ندارم را گرفتند

بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند

*یه زن وقتی بخواد سوارِ مرکبی بشه، وقتی ببینه نامحرم ها دارن نگاهش میکنن، خیلی خجالت میکِشه، همچین که میخواد پاش رو بالای رکاب بذاره، دور و برش رو نگاه میکنه نامحرما نبیننش... حالا حضرت زینب سلام الله علیها داره میگه: حسین جان!...*

بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند

نیمی ز معجر سوخت، نیمی را کِشیدند
اصلا تمام اعتبارم را گرفتند

در گوش من مانده صدای ذوالجناحش
میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند

*شنیدم نیزه به پهلوت زدن، همچین که شنیدم یهو دلم رفت مدینه، برا مادرم گریه کردم...*

یک یادگاری بود، اما در خرابه
بِنتُ الحُسِین آن یادگارم را گرفتند

.

 شاعر محمد جواد شیرازی

.

یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند

آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زنده زنده چال کردند

دیر آمدم  کاری زدستم بر نیآمد
سر نیزه ی شمر از سَرِ تو در نیآمد

دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
گوشواره دخترت دست کسی رفت

عمامۀ پیغمبرت دست کسی رفت
هم نازنین انگشترت دست کسی رفت

هم یادگار مادرت دست کسی رفت
هم روسریِ دخترت دست کسی رفت

دیر آمدم اول تو را نشناختم من
خود را کنارِ پیکرت انداختم من

ضجه زدن هایم مرا راضی نمی کرد 
ای کاش خولی با سرت بازی نمی کرد!

.

 شاعر محمد جواد پرچمی

.

ای مادر! من بمیرم، میکِشی آه با فرودِ هر نیزه
من بمیرم پشتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه

من بمیرم، دیگه جا نیست، شده نیزه در نیزه
من بمیرم پشتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه

نیزه رو نیزه، چشای هرزه، آه ای مادر 
من بمیرم می کِشی آه با فرود هر نیزه

انگار اومد بر قلبِ من فرود
خنجری که سرِ تو از پیکرت ربود

اونی که سر از پیکرت برید
فکری به حالِ دلِ زینب نکرده بود؟

گلوتو می بوسم، رگاتو می بوسم 
تو رو خدا دست و پا نزن، اینقده مادر رو صدا نزن

ای حسین...

.