نمایش جزئیات

سینه زنی حضرت زهرا سلام الله علیها کربلایی حسین طاهری

سینه زنی حضرت زهرا سلام الله علیها کربلایی حسین طاهری

تب داره، شبا بیداره
دعاش اما، اَلجّار ثُمَّ الدّاره

تو حرفاش، پیش بچه هاش
میگه بارالها، ازم راضی باش

دلگیره، داره میمیره
نفس میکشه از، تنش خون میره

گریونه، دلش پُر خونه 
میگیره روشو از، همه تو خونه

معلومه، چقدر مظلومه 
با دردایی که داره، باز آرومه

ای بود و نبود من، ای یاس کبود من 
زهرا زهرا

تنها تکیه گاهه من، عشق بی گناه من 
زهرا زهرا

از پیش من مرو، زهرا زهرا
جانِ حسن مرو، زهرا زهرا

قدش خم، نگاهش مبهم
مثه پیرزنهاست، تو این سن‌ کم 

چشمها تار، می بینن هربار
میخواد راه بره، دست میگیره دیوار

دستاش زخم، زیر چشماش زخم 
نماز شب میخونه، کَفِ پاهاش زخم 

قربونش، با بوی نونش
بهشت مدینه است، لبِ خندونش

اما  حیف، شده اینجا حیف
گرفتن خوشی هامونو‌، از ما حیف

کوهِ محکمِ علی، تنها همدم علی 
برخیز از جا

بی تو می خورم زمین، آه و زاریم ببین 
بین غم ها

*وقتی اباعبدالله اومدن کنار بستر حضرت زهرا، اسما عرضه داشت آقازاده ها باباتون تو‌مسجدِ، بروید صداش کنید.
اونایی که مدینه رفتن میدونن مسجدالنبی تا خونه حضرت زهرا 
یعنی محل محراب تا خونه بی بی چند قدم بیشتر نیست...
روایت میگه: امیرالمؤمنین نشسته بود مشغول دعا بود تا امام‌حسن گفت بابا مادرمون از دنیا رفت، میگه: امیر المؤمنین بلند شد یک قدم اومد با صورت خورد زمین، روایت میگه: مثل چوب خشک هی بلند میشد، هی میخورد زمین ...
اما یه عده وایستاده بودن میخندیدن، میگفتن علی به چه روزی افتاد ...*

بانوی صف شکن، در سنگر باش
حرف از سفر مزن، با حیدر باش

از پیش من مرو، زهرا زهرا
جانِ حسن مرو، زهرا زهرا

بي جونه‌، ولی مردونه 
پای اعتقادش، بازم‌میمونه 

یادم هست، که از پا ننشست 
بابامو نگه داشت، اونم با یک دست

دعوا شد، زدن در واشد 
تا افتاد زمین، داد زدن حالا شد 

در می سوخت، کبوتر می سوخت
توی شعله محسن، با مادر میسوخت 

هم پهلوش، شکست هم بازوش 
 به دیوار که خورد، غرق خون شد ابروش

دشمن تازیانه زد، آتش هم زبانه زد 
در پشت در

دیدم دست وپا زدی، فضه را صدا زدی 
جای حیدر

دستم‌که بسته شد، زهرا زهرا 
دستت شکسته شد، زهرا زهرا 

از پیش من مرو، زهرا زهرا
جانِ حسن مرو، زهرا زهرا

.