حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها کربلایی محمدحسین پویانفر

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها کربلایی محمدحسین پویانفر

توان واژه کجا و مديح گفتن او
قلم قناری گُنگ است در سرودن او

کشاندنش به صحارّی شعر ممکن نیست
کُمیت معجزه لنگ است پیش توسن او

چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید
کلید گلشنِ فردوس را به گردن او

چه همسری، که برای علی به حظّ حضور
طلوعِ باورِ معراج داشت دیدن او

چه مادری، که به تفسیرِ درس عاشورا
حریم مدرسه‌ی کربلاست دامنِ او

بمیرم آن همه احساسِ بی تعلق را
که بار پیرُهنی را نمی‌کشد تن او

دمی که فاطمه تسبیحِ گریه بردارد
پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او

از آن ز دیده‌ی ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او

 شاعر غلامرضا شكوهي

 يكي بياد كمك، قيامتِ حرم
به زير دست و پاست، چادرِ مادرم

 يكي بياد كمك، ما خيلي بي كَسيم
همه عوض شدن ، نميشه باورم

 آتيش، زخمِ زبون، دشنام
مغيره ميخنده، به غربتِ بابام

 مرگ و جلو چشام ديدم
تا مادرم افتاد زمين جلو چشمام

 خدا به خير كنه ميونِ شعله ها
برا چي مادرم، فضه رو زد صدا

 شيرِ خدا علي، شد پدرِ شهيد
تقاص خيبر و گرفت يه بي حيا

 غربت گرفته دنيا رو
داره مي ريزه خون از چشِ مسمارُ

كُشتن حضرت زهرا رو
كِشون كِشون بردن تو كوچه مولارو

 *عرب بخواد يه مرد رو تحقير كنه دو تا كار انجام ميده، اول بدنش رو عريان ميكنه، راوي ميگه: شونه ي مولا بيرون بود، پيراهن رو پاره كرده بودن... عرب بخواد يه مرد رو كوچك كنه جلو چشمش ناموسش رو ميزنن...دلت كجا رفت؟...*

 خدا به خير كنه، شكسته حُرمتا
شروع شده ديگه، همه جسارتا

 تو آتيشِ دَرِ خونه، يه خواهري
سرِ حسين و ديد به رويِ نيزه ها

 اي واي جلو چشِ مادر
روي زمين عريان، مونده تنِ بي سر

 زينب ميخونه تو خيمه
با چادرِ خاكي، مصيبت مادر

 * نانجيب پشت در صدا زد: علي! بيا بيرون، بي بي دست گذاشت رو زانويِ علي، گفت: شما بشين من ميرم دَمِ در، اول اينكه باباي من خيلي سفارشِ من رو كرده، دوم اينا خانوماشون ميدونن من بارِ شيشه دارم...تا بي بي اومد پشت در اول مسخره كردن، گفتن: علي زن فرستاده بيرون...
حالا ببين زينبِ سه چهار ساله داره چي ميگه:...*

 در آن ساعت كه در مي سوخت پرسيدي كجا بودم؟
تو ميخوردي كتك من هم به زيرِ دست و پا بودم

*بي بي جان! زير دست و پا بودي، اما برادرهات بودن، حسن و حسين جلو چشمات رو گرفتن... بريم كربلا...*

از گودال صدا ميآد
شمر داره كجا ميآد

خولي داره واسه چي
سمتِ قتلگاه ميآد

 به لحظه ي بريدنِ سرت آه ميكِشم
براي ضجه هاي مادرت آه ميكِشم

يا مظلوم! يا غريب!..." رَحَمَ الله مَن نادي: يا حسين...

.