حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح و توسل زیبا _میلاد آقاجانمون امیرَالمُومِنین علی ابن ابیطالب علیه السلام _ حاج حیدر خمسه

مدح و توسل زیبا _میلاد آقاجانمون امیرَالمُومِنین علی ابن ابیطالب علیه السلام _ حاج حیدر خمسه

هر که از قافلۀ یار جدا می گردد

عاقبت اهلِ جداییُ ریا می گردد

گرۀ اهلِ ولا کور اگر باشد هم

با نگاهِ علیُ فاطمه وا می گردد

عبدِ آلوده نفس هم بکِشد ، پیشِ علی

پاک تر از همۀ آیینه ها می گردد

هرکسی رو به رویِ نامِ علی سر خم گردد

در قنوتِ سحرِ فاطمه جا می گردد

هر کسی مستِ علی نیست بداند این را

تا خودِ حشر گرفتارِ بلا می گردد

هر کسی قطره ای از جامِ ولایت بچشد

علوی میشودُ از عرفا می گردد

ترکِ خانۀ کعبه به دو عالم فهماند

دل که بشکست فقط جای خدا می گردد

عشقِ مولا گوهرُ سینۀ من هم صدف س

دلِ من قبله نمایی ست که سمتِ نجف س

نامِ مولاست که هر لحظه گره باز کند

در دلِ حیدریون شورِ جنون ساز کند

جای دارد دلِ هرکَس که درآن مهرِ علی ست

روز محشر به بهشتِ ازلی ناز کند

شبِ معراج هم انگار نبی گفت علی ...

تا که از خاک شود کَندهُ پرواز کند

شیعه با نامِ علی رقصِ جنون می گیرد

این فقط نامِ علی هست که اعجاز کند

سالی یک مرتبه آن هم شبِ میلادِ علی

نذر کردست که خود کعبه دهن باز کند

یا علی ...

عرش نشسته ست به امیدی که

قدُ بالایِ تو را باز برانداز کند

مصطفی شمسِ بهشت است اگر ماه تویی

او رسول است اگر پس ولی الله تویی

 

*آقا ... آقا ... معمولا تولد هرکی میگیره خونش میگیره ، مردم میرن " یه بارم تولدِتُ خونت بگیر .... خسته شدیم از بس ما برات تولد گرفتیم ... خودمون مهمون دعوت می کنیم .... خودمون خرج می کنیم ... یه بارم بگن فلانی تو رو خونَش دعوت کرده .... کجا؟؟ ایوانِ طلا ... مردمُ  کاش الان ما حرمش بودیم ....

آقا .....

 

 گل ما روز ازل تشنه ی باران تو شد

خود حق شیفته ی اینهمه ایمان تو شد

تو اگر شکل خدایی ، خود او خواسته است

به کسی چه که اگر قبله مسلمان تو شد

تو علی هستی و عالم همگی حیرانت

که چگونه خود معبود تو حیران تو شد

نمک سفره ی تو روزی عالم را داد ...

* نمک سفره ی علی حسین .... *

نمک سفره ی تو روزی عالم را داد ...

آدم این شد که نمک گیر تو و نان تو شد

 

* جبراییل ، همه اسمایی که گفتی ، گفتم . اما این آخریه کمرم لرزید ... جبراییل این آخریه کی بود ؟!! اجازه نداشت حرف بزنه ، دستور اومد جبراییل براش روضه بخوان .....

گفت یه روز میاد کربلا .... بین دو نهر آب .......