نمایش جزئیات
قسمت اول روضه حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس سیدامیر حسینی
تو روضه ی مادر باید همه وجودمون خرج بشه، باید مثل علی استخون هامون هم درد بگیره، آخه روضه روضه ی ناموسه، دردِ استخوان داره...*
نجّار کاش از ابتدا بی میخ، در می ساخت
هرگز کسی اینگونه دردسر، نمی خواهد
مادر تَقَلّا می کند قدری رها گردد
دیوار پیله کرده، میخِ دَر نمیخواهد
ـــــــــــــــ
داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد
من زمین خورده ترین مردِ جهانم ای داد
من جوانم تو جوان پیر شدی پیر شدم
زود میاُفتد از این غم ضربانم ای داد
نوزده سالگیات قسمت ما حیف نشد
چشم خوردیم من و تازه جوانم ای داد
من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم
میشود تا دو سه خط روضه بخوانم : ای داد
*جگرم داره میسوزه، هنوز داره یادم میآد، طناب انداختن گردنِ من، میکِشیدن، چهل تا نامرد رحم نکردن، جلو چشام زنم رو زدن...*
همهی شهر به اُفتادنمان خندیدند
همه دیدند که پاشید تَوانم ای داد
هفت جای بدنت تا در مسجد بشکست
و نمیشد به تو خود را برسانم ای داد
*شیشه ی عُمرم رو جلوم خُرد کردن...*
همه گفتند علی بود و زنش را کُشتند
من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد
دَرِ خیبر ، صفِ دشمن؛ همه هیچ این غم را
نتوانم نتوانم نتوانم ای داد
#شاعر حسن لطفی
.