نمایش جزئیات
سینه زنی حضرت زهرا سلام الله علیها سید رضا نریمانی
زندگیمون رو به راه بود
اما دست روزگار زود
دل خوشیِ زندگیمو گرفت
توی آتیش و دود
تو گلومون ناله و زمزمه سوخت
آتیش اومد دل خوشیِ همه سوخت
عرش اَعلا سوخت قلب بابا سوخت
آه که فاطمه سوخت
خدایا هنوزم نمیشه باورم
که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم
وا اُماه وا اُماه وا اُماه...
اون که راه مادر و بست
توی کوچه ضربه اون دست
دست شیطون بود و آینه ی
کردگار و شکست
حرمت ناموس خدا رو شکست
تکیه گاه آسمونا رو شکست
قلب دنیا و پشت بابا و
ذوالفقار و شکست
تا مادر زمین خورد سیاه شد آسمون
تا خونه کشیده روی زمین رد خون
خدایا هنوزم نمیشه باورم
که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم
وا اُماه وا اُماه وا اُماه...
مادر من قبل رفتن
کاری کرد که جون دادم من
وقتی که اون کهنه پیراهن و
داد به جای کفن
واسه من از روضه ی کربلا گفت
از سری که میره رونیزها گفت
از تن غرقِ زخمی که میره
زیر دست و پا گفت
چه جوری ببینم داداشِ بی سر رو
چه جوری ببوسم رگای اون حنجر و
خدایا هنوزم نمیشه باورم
که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم
وا اُماه وا اُماه وا اُماه...
.